مجهولون فی الارض معروفون فی الاسماء

شهید گمنام، شهدا
مطالب آموزنده ، مسائل روز ، کلیپ و.....
طبقه بندی موضوعی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اعمال شب‌ نوزدهم ماه مبارک رمضان» ثبت شده است

 

 

                      کربلایی کاظم ساروقی

در روستای دور افتاده ای به نام ساروق ، از توابع فراهان اراک ،

در خانواده ای فقیر چشم به جهان گشود و پس از گذراندن ایام کودکی به کار

کشاورزی پرداخت.او چون سایر مردم روستا از خواندن و نوشتن محروم بود

و بهره ای از دانش و علم نداشت . یک سال ، در ماه مبارک رمضان ،

مبلًغی از سوی آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حایری به روستای

ایشان اعزام می شود در منبر وسخنرانی خود از نماز ، خمس و زکات می گوید

ودر ضمن تأکید می کند که هر مسلمانی حساب سال نداشته باشد

وحقوق مالی خویش را ندهد ، نماز وروزه اش صحیح نیست .

کسانی که گندمشان به حد نصاب برسد و زکات و حق فقرا را ندهد ،

مالشان به حرام مخلوط می گردد واگر با عین پول آن گندم های زکات نداده

خانه یا لباس تهیه کنند ، نماز در آن خانه و با آن لباس باطل است .

خلاصه او تأکید می کند که مسلمان واقعی باید به احکام الهی

وحلال و حرام خداوند توجه کند و زکات مالش را بدهد.

محمد کاظم که می دانست ارباب و مالک ده خمس و زکات نمی دهد ، ا

بتدا به او تذکر می دهد ، ولی او اعتنا نمی کند؛ از این رو تصمیم می گیرد

روستای خود راترک کند و برای ارباب و مالک ده کار نکند. هرچه خویشان ،

به خصوص پدرش ، بر ماندن او پافشاری می کند ، او زیر بار نمی رود

و حاضر نمی شود در آن روستا بماند و شبانه از ده فرار می کند و

تقریباً 3 سال برای امرار معاش در دهات دیگر به عملگی و خار کنی می پردازد،

تا با دست رنج حلال گذران عمر کند . یک روز مالک ده از محل او مطلع می شود

و برای او پیغام می فرستد که من توبه کردم و خمس و زکات مالم را می دهم

و از تو می خواهم که به ده برگردی و نزد پدرت بمانی .او به روستای خود بر می گردد

و در زمینی که ارباب در اختیار او می نهد ، مشغول کشاورزی می شود و ا

ز همان آغاز نیمی از گندمی که در اختیارش نهاده شده بود به فقرا می بخشد

و بقیه را در زمین می افشاند.خداوند به زراعت او برکت می دهد،

به حدی که فزونتر از حد معمول بر داشت می کند . او به شکرانه برکت یافتن زراعتش

تصمیم گرفت هرساله نیمی از محصولش را بین فقرا تقسیم کند .

یک سال هنگام برداشت محصول ، در یک روز تابستانی ، خرمنش را کوبیده ،

منتظر وزیدن باد می ماند ، تا گندم ها را باد دهد و کاه را از گندم جدا کند ؛

ولی هرچه منتظر می ماند باد نمی وزد .نا امیدانه به ده بر می گردد ،

در راه یکی از فقرای روستا به او می رسد و می گوید: امسال چیزی از محصولت را به ما ندادی

و ما را فراموش کردی . او می گوید : خدا نکند که من فقرا را فراموش کنم ،

راستش هنوز نتوانستم محصولم را جمع کنم .آن فقیر خوشحال به ده بر می گردد ،

اما محمد کاظم دلش آرام نمی گیرد و آشفته حال به مزرعه باز می گردد و

با زحمت زیاد مقداری گندم برای او جمع می کند و قدری نیز علوفه برای گوسفندانش می چیند

و گندمها و علفها را بر دوش می کشد و روانه دهکده می شود .

به باغ امامزاده مشهور به 72 تن – محل دفن چندین امامزاده ، ا

ز جمله شاهزاده جعفر و عبدالله علی الصالح و یک قیمت به نام 40 دختران – می رسد .

برای استراحت و رفع خستگی گندم ها و علوفه را کناری می نهد

و روی سکوی در باغ امامزاده می نشیند. ناگاه می بیند که 2 سید جوان عرب نورانی

و بسیار خوش سیما ،با لباس های عربی و عمامه سبز ، به نزد او می آیند .

وقتی به او می رسند ، می گویند محمد کاظم نمی آیی برویم در این امامزاده فاتحه ای بخوانیم؟

او تجعب می کند که چطور آ«ها که هرگز او را ندیده انداو را به اسم صدا می زنند!

محمد کاظم می گوید : آقا ، من قبلاً به زیارت رفته ام و اکنون می خواهم به خانه بر گردم ،

ولی آنها می گویند : بسیار خوب، این علوفه ها را کنار دیوار بگذار و با ما بیا فاتحه ای بخوان .

آنها از جلو و محمد کاظم از دنبال روانه امام زاده می شوند. آنها امامزاده اولی را زیارت کردند

و برای او فاتحه ای خواندند و از محمد کاظم نیز خواستند که فاتحه بخواند .

سپس به طرف امامزاده بعدی رفتند و محمد کاظم نیز به دنبال آنها حرکت می کند .

آن دو جوان مشغول خواندن چیزهایی می شوند که محمد کاظم نمی فهمد

و ساکت کناری می ایستد ، اما ناگاه مشاهده می کند که در اطراف سقف امامزاده

کلماتی از نور نشته شده که قبلاً اثری از آن کلمات بر سقف نبود .

یکی از آن دو به او می گوید : کربلایی کاظم چرا چیزی نمی خوانی؟

او می گوید: من نزد ملا نرفته ام و سواد ندارم .آن سید می گوید :

تو باید بخوانی ، سپس نزد محمد کاظم می آید و دست بر سینه او می گذارد

و محکم فشار میدهد و می گوید: حالا بخوان.محمد کاظم می گوید :

چه بخوانم ؟ آن سید می گوید : اینطور بخوان :

بسم الله الرحمن الرحیم
ان ربّکم الله الذی خلق السموات و الارض فی ستّه ایام ثمّ استوی علی العرش یغشی اللّیل النّهار یطلبه حثیثاً و الشّمس و القمر والنجوم مسخّرات بامه ،لااله الخلق و الامر تبارک الله ربّ العالمین.1


محمد کاظم آن آیه را با چند آیه پس از آن همراه آن سید می خواند

و آن سید همچنان دست به سینه او می کشد، تا می رسند به آیه 59 که با این کلمات ختم می پذیرد :

انی اخاف علیکم عذاب یوم عظیم.
محمد کاظم پس از خواندن آن آیات سرش را بر می گرداند تا به آن آقا حرفی بزند ،

ناگهان می بیند که کسی آنجا نیست و خودش تنها در داخل حرم ایستاده است

و از نوشته های روی سقف نیز چیزی بر جای نمانده است .

در این موقع ترس و حالت مخصوصی به او دست میدهد و بی هوش بر زمین می افتد .

صبح روز بعد که به هوش می آید ، احساس خستگی شدید می کند

و چیزی از ماجرا را به یاد نمی آورد و پیش خود میگوید: من کجا هستم ،

من اینجا چه می کنم . وقتی که متوجه می شود که داخل امامزاده هست ،

خودش را سرزنش می کند که چرا دست از کار کشیده ای و در امامزاده خوابیده ای!

بالاخره از جای برمی خیزد و از امامزاده خارج میشود وبا بار علوفه و گندم به سوی ده حرکت می کند .

در بین راه ، متوجه می شود که کلمات زیادی بلد است و نا خود آگاه آن ها را زمزمه می کند

و داستان آن دو جوان را به یاد می آورد و خود را حافظ قرآن می یابد .

وقتی به مردم برخورد می کند ، به می گویند : تاکنون کجا بودی . ا

و بی درنگ نزد پیشنماز محل ، آقای حاج شیخ صابر عراقی ،

می رود و داستان خود را نقل می کند . ایشان می گوید :

شاید خواب دیده ای . محمدکاظم می گوید : خیر، بیدار بودم

و با پای خود و همراه آن دو سید به امامزاده رفتم و حالا نیز همه ی قرآن را حفظم .

روحانی روستا قرآن می آورد و سوره رحمان ، یس ، مریم و چند سوره دیگر را از او می پرسد

و از همه ی آن سوره ها را از حفظ و بدون اندکی درنگ طلاوت می کند .

جناب آقای شیخ صابر میگوید : مردم ، به کربلای لطف و عنایت شده است و او حافظ قرآن گردیده .

این داستان زندگی کسی است که سواد نداشت و« ه » را از «ب» تشخیص نمی داد ، ا

ما دراثر اجتناب از مال حرام و گناه و بها دادن به دستورات دینی مشمول لطف و عنا یت خداوند

و اولیای او قرار گرفت وتاپایان عمر همه ی قرآن را حفظ بود و هر آیه ای که از او پرسیده می شد ،

با آیه ی قبل و بعدش می خواند واگر از او می خواستند که آیه ای را از قرآن نشان دهد ،

فوراً صفحه ی مورد نظر را می گشود وبی درنگ دست بر روی همان آیه می گذاشت !

او حتی به خواص سوره های قرآن آگاه بود .

اگر از او پرسیده می شد که مثلاً حرف «و» یا «ک» چند بار در سوره بقره به کار رفته است ،

بی درنگ جواب می داد و می توانست قرآن را از آخر به اول بخواند .

وقتی روزنامه یا کتابی چون جواهر را مقابل او می گشودند ،

او که کلمات را تشخیص نمی داد و درکی از آن ها نداشت ،

فوراً دست روی آیه قرآن می نهاد و می گفت :

آیات قرآن نور دارند و من از نوری که از آن ها ساطع می شود آن ها را تشخیص می دهم !

آری این موهبت بزرگ در کربلای ، یکی دیگر از دلایل آشکار و قدرت بی زوال حضرت حق است

که یک نفر بی سواد و عامی محض را بدون تحصیل علم ، در فاصله چند لحظه ،

حافظ تمام قرآن ساخت وبرای رفع هرگونه شبهه آن چنان قدرتی به او مرحمت فرمود

که صدها عالم و درس خوانده در آن حیران مانده ، انگشت تحیر به دندان گرفتند

و خارق العاده بودن این موهبت عظمی را تصدیق و تأیید کرده اند .

تهیه شده توسط برادر بسیجی:علی رضا بی نظیر از پایگاه مقاومت بسیج حضرت رسول (ص)


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۹۳ ، ۲۰:۰۹
سعید کبورانی

به گزارش سراج24، شب نوزدهم اولین شب شب از شبهاى قدر است و شب قدر همان شبى است که در تمام سال شبى به خوبى و فضیلت آن نمى رسد و عمل در آن بهتر است از عمل در هزار ماه و در آن شب تقدیر امور سال مى شود و ملائکه و روح که اعظم ملائکه است در آن شب به اذن پروردگار به زمین نازل مى شوند و به خدمت امام زمان(عج) مشرف مى شوند و آنچه براى هرکس مقدر شده است بر امام زمان(عج) عرض مى کنند.

اعمال شبهاى قدر بر دو نوع است؛ یکى آنکه در هر سه شب باید انجام داد و دیگر آنکه مخصوص است به هر شبى.
اول، غسل است. علامه مجلسى فرموده که غسل این شبها را مقارن غروب آفتاب کردن بهتر است که نماز شام را با غسل بخواند.
دوم، دو رکعت نماز است در هر رکعت بعد از حمد هفت مرتبه توحید بخواند و بعد از فراغ هفتاد مرتبه اَسْتَغْفِرُ اللّهَ وَاَتُوبُ اِلَیْهِ بگوید در روایت نبوى(صَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَ اله) است که از جاى خود برنخیزد تا حق تعالى او را و پدر و مادرش را بیامرزد.
سوم قرآن مجید را بگشاید و بگذارد در مقابل خود و بگوید: اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِکِتابِکَ الْمُنْزَلِ وَما فیهِ وَفیهِ اسْمُکَ الاْکْبَرُ وَاَسْماَّؤُکَ الْحُسْنى وَما یُخافُ ویُرْجى اَنْ تَجْعَلَنى مِنْ عُتَقاَّئِکَ مِنَ النّارِ پس هر حاجت که دارد بخواهد.
چهارم آنکه مُصحَف شریف را بگیرد و بر سر بگذارد و بگوید: اَللّهُمَّ بِحَقِّ هذَا الْقُرْآنِ وَبِحَقِّ مَنْ اَرْسَلْتَهُ بِهِ وَبِحَقِّ کُلِّ مُؤْمِنٍ مَدَحْتَهُ فیهِ وَبِحَقِّکَ عَلَیْهِمْفَلا اَحَدَ اَعْرَفُ بِحَقِّکَ مِنْکَ پس ۱۰ مرتبه بگوید بِکَ یا اَللّهُ و ۱۰ مرتبه بِمُحَمَّدٍ ۱۰ مرتبه بِالْحَسَنِ و ۱۰ مرتبه بِالْحُسَیْنِ ۱۰ مرتبه بحق على علیه السلام ۱۰ مرتبه بحق فاطمه سلام الله علیها ۱۰ مرتبه بحق حسن علیه السلام ۱۰ مرتبه بحق حسین علیه السلام و ۱۰ مرتبه بِعَلِىّ بْنِ الْحُسَیْنِ و ۱۰ مرتبه بُمَحَمَّدِ بْنِ عَلِی و ۱۰ مرتبه بِجَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ۱۰ مرتبه بحق على بن الحسین علیه السلام ۱۰ مرتبه بحق محمد بن على علیه السلام ۱۰ مرتبه بحق جعفر بن محمد علیه السلام و ۱۰ مرتبه بِمُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ و ۱۰مرتبه بِعَلِىِّ بْنِ مُوسى و ۱۰ مرتبه بحق موسى بن جعفر علیه السلام و ۱۰ مرتبه بحق على بن موسى علیه السلام ۱۰ مرتبه بِمُحَمَّدِبْنِ عَلِی و ۱۰ مرتبه بِعَلِىِّ بْنِ مُحَمَّدٍ و ۱۰ مرتبه بِالْحَسَنِ بْنِ عَلِی، ۱۰ مرتبه بحق محمد بن على علیه السلام، ۱۰ مرتبه بحق على بن محمد علیه السلام و ۱۰ مرتبه بحق حسن بن على علیه السلام و ۱۰ مرتبه بِالْحُجَّةِ پس هر حاجت که دارى طلب کن.
پنجم زیارت کند امام حسین(ع) را در خبر است که چون شب قدر مى شود منادى از آسمان هفتم ندا مى کند از بُطنان عرش که حق تعالى آمرزیده هر که را که به زیارت قبر امام حسین علیه السلام آمده است.
ششم اینکه، احیا بدارد این شبها را همانا روایت شده هر که احیا کند شب قدر را گناهان او آمرزیده شود هر چند به عدد ستارگان آسمان و سنگینى کوهها و کیل دریاها باشد.
هفتم صد رکعت نماز کند که فضیلت بسیار دارد و افضل آنست که در هر رکعت بعد از حمد ده مرتبه توحید بخواند هشتم بخواند:
اَللّهُمَّ اِنّى اَمْسَیْتُ لَکَ عَبْداً داخِراً لا اَمْلِکُ لِنَفْسى نَفْعاً وَلا ضَرّاً وَلا اَصْرِفُ عَنْها سُوَّءاً اَشْهَدُ بِذلِکَ عَلى نَفْسى وَاَعْتَرِفُ لَکَ بِضَعْفِ قُوَّتى وَقِلَّةِ حیلَتى فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَاَنْجِزْ لى ما وَعَدْتَنى وَجَمیعَ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ مِنَ الْمَغْفِرَةِ فى هذِهِ اللَّیْلَةِ وَاَتْمِمْ عَلَىَّ ما اتَیْتَنى فَاِنّى عَبْدُکَ الْمِسْکینُ الْمُسْتَکینُ الضَّعیفُ الْفَقیرُ الْمَهینُ اَللّهُمَّ لا تَجْعَلْنى ناسِیاً لِذِکْرِکَ فیما اَوْلَیْتَنى وَلا [غافِلاً] لاِِحْسانِکَ فیما اَعْطَیْتَنى وَلا ایِساً مِنْ اِجابَتِکَ وَاِنْ اَبْطَاَتْ عَنّى فى سَرّاَّءَ اَوْ ضَرّاَّءَ اَوْ شِدَّةٍ اَوْ رَخاَّءٍ اَوْ عافِیَةٍ اَوْ بَلاَّءٍ اَوْ بُؤْسٍ اَوْ نَعْماَّءَ اِنَّکَ سَمیعُ الدُّعاَّءِ
این دعا را کفعمى از امام زین العابدین(ع) روایت کرده که در این شبها مى خوانده در حال قیام و قعود و رکوع و سجود و علامه مجلسى فرموده که بهترین اعمال در این شبها طلب آمرزش و دعا از براى مطالب دنیا و آخرت خود و پدر و مادر و خویشان خود و برادران مؤمن زنده و مرده ایشان است و اَذْکار و صلوات بر محمد و آل محمد عَلیهمُ السلام آنچه مقدور شود و در بعضى از روایات وارد شده است که دعاء جوشن کبیر را در این سه شب بخوانند فقیر گوید که دعاء جوشن در سابِقْ گذشت و روایت شده که خدمت حضرت رسول(ص) عرض شد که اگر من درک کنم شب قدر را چه از خداوند خود بخواهم فرمود عافیت را.
اعمال مخصوصه شبهاى قدر
اعمال شب نوزدهم
پس اعمال شب نوزدهم چند چیز است:
 
اول صد مرتبه اَسْتَغْفِرُاللّهَ رَبّى وَ اَتُوبُ اِلَیْهِ.
دوم صد مرتبه اَللّهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ.
سوم بخواند دعاء یا ذَاالَّذى کانَ را که در قسم چهارم گذشت.
چهارم بخواند: اَللّهُمَّ اْجْعَلْ فیما تَقْضى وَتُقَدِّرُ مِنَ الاْمْرِ الْمَحْتُومِ وَفیما تَفْرُقُ مِنَ الاْمْرِ الحَکیمِ فى لَیْلَةِ الْقَدْرِ وَفِى الْقَضاَّءِ الَّذى لا یُرَدُّ وَلا یُبَدَّلُ اَنْ تَکْتُبَنى مِنْ حُجّاجِ بَیْتِکَ الْحَرامِ الْمَبْرُورِ حَجُّهُمُ الْمَشْکُورِ سَعْیُهُمُ الْمَغْفُورِ ذُنُوبُهُمُ الْمُکَفَّرِ عَنْهُمْ سَیِّئاتُهُمْ وَاجْعَلْ فیما تَقْضى وَتُقَدِّرُ اَنْ تُطیلَ عُمْرى وَتُوَسِّعَ عَلَىَّ فى رِزْقى وَتَفْعَلَ بى کَذا وَکَذا و به جاى کَذا وَ کَذا حاجت خود را ذکر کند.
منبع: مهر
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۹۳ ، ۲۰:۲۹
سعید کبورانی