در مرور خاطرات مربوط به شهید حسن باقری سرلشگر صفوی چنین روایت
می کند:

بنیصدر ما را به جلسه راه نمیداد!
با این که فرمانده
عملیات خوزستان بودیم، اما بنیصدر اصلاً ما را به جلسهها راه نمیداد. ما
میرفتیم خدمت آقا و ایشان دست ما را میگرفت و میبرد در جلسه. بنیصدر هم دیگر
جرأت نمیکرد چیزی بگوید. اصلاً حضور ما در آن جلسات، با حمایت حضرت آقا بود تا
واقعیتهای جنگ را برای اعضا بگوییم.
در یکی از جلسات شورای عالی دفاع که به
ریاست بنیصدر تشکیل شده بود، من و شهید حسن باقری حضور داشتیم. برادران ارتشی
گزارشهایشان را دادند و مسائلی را از زاویه دید خودشان مطرح کردند. بعد نوبت به ما
رسید. من به حسن باقری ـ که مسئول اطلاعات بود ـ گفتم که شما برو پای نقشه. حضرت
آقا یک نگاهی به ما کردند. آن موقع خود من حداکثر 50 کیلو بودم؛ خیلی لاغر. فانوسقه
را دو دور، دور کمرم میبستم. حسن باقری که دیگر از من خیلی لاغرتر بود. آقا یک
نگاهی به ما کردند که این جوان حالا جلو بنیصدر چه میخواهد بکند؟ حسن باقری رفت و
قشنگ تمام خطوط جبهه نبرد را به صورت دقیق توضیح داد؛ این جا چه واحدی از دشمن هست،
چه لشگری هست، چه ارگانی هست، حتی دشمن از این جا میخواهد حرکت کند به کدام سمت
و... وضعیت جبههها و خاکریزها را خیلی دقیق تشریح کرد. هرچه حسن باقری بیشتر حرف
میزد، آقا خوشحالتر میشدند که بچههای انقلاب و بچههای امام(ره) اینطور دقیق و
مسلط به مسائل نظامی نگاه میکنند. آن جلسه هم برای ما و هم برای حضرت آقا بسیار
جالب و زیبا بود.