
یه پسر بچه رو گرفتیم که ازش حرف بکشیم.
آوردنش سنگر من. خیلی کم سن و سال بود.
بهش گفتم: « مگه سن سربازی توی ایران هجده سال تمام نیست؟ »
سرش را تکان داد.
گفتم: « تو که هنوز هجده سالت نشده! »
بعد هم مسخره اش کردم و گفتم: « شاید به خاطر جنگ ، امام خمینی کارش به جایی رسیده
که دست به دامن شما بچه ها شده و سن سربازی رو کم کرده؟ »
جوابش خیلی من رو اذیت کرد.
با لحن فیلسوفانه ای گفت:
« سن سربازی پایین نیومده ، سن عاشقی پایین اومده.»
یه مـسـجد ، وسـط دو تا مثـلث اسـیره
یه کودک ، زیر چکمه سیاهی می میره
یه ضجه ، توی آسمون شب پر می گیره
یه مادر ، دوباره ناله رو از سر می گیره
گلوله ، سینه ی برادرم رو می دره
شهادت ، کفن گلی می شه که پرپره
قلب اون ، روی خاک افتاده اما می زنه
کسی که ، تن پاکش روی دستای منه
شتاب کن برادر وقت شهادت منه
وقت گذشتن از خود ، وقت نجات میهنه
سلاح من سنگ منه
می شکنه شیشه ی شبو
فریاد من مثل تبر
می کنه ریشه ی شبو
برخیز ای مسلمان باید که مثله طوفان
کشتی شب رو بشکنیم
کسی که سیر خورده ، دیگربوی سیر را نَه از خود و نَه از دیگران، احساس نمیکند.
کسانی بوی این سیر را احساس خواهند کرد که سیر نخورده باشند.
گناه نیز بوی بدی دارد که خود گناه کار به علت ارتکاب گناه آن بو را احساس نمیکند،
اما آنها که مرتکب گناه نمیشوند کاملاً بوی نامطبوع آن را استشمام میکنند.
آیت ا... حائری شیرازی
مثلها و پندها ج 1 ص 11
- بروبچه ها اینجور میگن !!
- اگه مردی بیا بریم جبهه
..................
به غیرتش بر خورد ... راضی شد .... بردش جبهه
......
***
شهید چمران تو اتاق نشسته بود ... یه دفعه دید که صدای دعوا
میاد ! ... با دست بند، رضارو آوردن تو اتاق ... رضارو انداختنش رو زمین
.... :
" این کیه آوردید جبهه ؟! ....... "
رضا شروع کرد به فحش دادن ...چه فحشای
رکیکی... اما چمران مشغول نوشتن بود.........
دید که شهید چمران توجه نمیکنه
.... یه دفه داد زد : " کچل با توام ...!!!! "
یکدفعه شهید چمران با مهربانی
سرش رو بالا آورد : " بله عزیزم ! چی شده عزیزم ؟ چیه آقا رضا ؟ چه اتفاقی افتاده ؟
"
قضیه این بود.... آقا رضا داشت میرفت بیرون .... بره سیگار بگیره و برگرده
... با دژبان دعواش شده بود ....
شهید چمران : " آقا رضا چی میکشی ؟!! .... برید
براش بخرید و بیارید ...! "
شهید چمران و آقا رضا ... تنها تو سنگر
...
آقا رضا : میشه یه دو تا فحش بهم بدی ؟! کشیده ای، چیزی !!
شهید
چمران : چرا ؟!
آقا رضا : من یه عمر به هرکی بدی کردم، بهم بدی کرده ... تا حالا
نشده بود به کسی فحش بدم و اینطور برخورد کنه ...
شهید چمران : اشتباه فکر می
کنی ...! یکی اون بالاست، هر چی بهش بدی می کنم، نه تنها بدی نمیکنه، بلکه با خوبی
بهم جواب میده ... هی آبرو بهم میده ... تو هم یکیو داشتی که هی بهش بدی میکردی بهت
خوبی می کرده ...! گفتم بذار یه بار یکی بهم فحش بده بگم بله عزیزم ... یکم مثل اون
شم ...!
آقا رضا جا خورد .......... تلنگر خورد به شحصیت معنویش..........
رفت تو سنگر نشست ...آدمی که مغرور بود و زیر باز کسی نمیرفت زار زار گریه می کرد
...عجب! یکی بوده هرچی بدی کردم بهم خوبی کرده؟
اذان شد ..... آقا رضا اولین
نماز عمرش بود .............. رفت وضو گرفت ... سر نماز ، موقع قنوت صدای گریش بلند
بود .......
وسط نماز، صدای سوت خمپاره اومد ...... صدای افتادن یکی روی
زمین شنیده شد ...
آقا رضا رو خدا واسه خودش جدا کرد .... فقط چند لحظه بعد
از توبه کردنش ....
توبه واقعی و یه نماز واقعی ...........
* باید از ابزار و تکنولوژی غرب برای انتقال مفاهیم و پیام ناب دینی بهره برد ( غرب ابزار را در اختیار دارد اما منطق نداشته و پیام آنان مبتنی بر عقلانیت نیست.)
* در فضای مجازی، نیروهای ارزشی خوب عمل می کنند اما دارای انسجام و سازماندهی نیستند که بایستی یک تشکیلات منسجم را راه اندازی کنند تا در این فضا نیز دشمن را به شکستی ذلیلانه بکشانیم.
منبع:basijmasajed.ir
رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت امام خامنه ای(مد ظله العالی)در دیدار جوانان استان خراسان شمالی در 23/7/91 فرمودند: "جامعه بدون آرمان، بدون مکتب، بدون ایمان ممکن است به ثروت برسد، به قدرت برسد، اما آن وقتی هم که به ثروت و قدرت برسد، تازه می شود یک حیوان سیر و قدرتمند و ارزش انسان گرسنه از حیوان سیر بیشتر است – اسلام این را نمی خواهد. اسلام طرفدار انسانی است که هم برخوردار و هم قدرتمند باشد و هم شاکر و بنده ی خدا باشد. جبهه ی عبودیت بر خاک بساید. انسان بودن، قدرتمند بودن و بنده ی خدا و عبد خدا بودن، این آن چیزی است که اسلام می خواهد. اسلام می خواهد انسان بسازد، الگوی انسان سازی است".
مقدمه
نگاه به سبک زندگی اسلامی به عنوان بعد نرم افزاری تمدن نوین اسلامی نیازمند تعمیق مولفه های اعتقادی، اخلاقی و رفتار فردی و اجتماعی مبتنی بر بن مایه های دینی است. همان گونه که سبک زندگی غربی مبتنی بر مولفه های لیبرالیسم ، مصرف گرایی و زندگی پوچ و بدون هدف غربی در پرتو اومانیسم یعنی حذف هدفمندی آفرینش و توحید از زندگی بشری است. این تفاوت ماهوی از لایه های زیرین اعتقادات تا لایه های بالایی رفتار فردی و اجتماعی قابل مشاهده است. بنابر این با طرح این موضوع توسط رهبر معظم انقلاب اسلامی به ما هشدار داده می شود که ما نه به دنبال الگوی غربی که به دنبال الگوی اصیل فرهنگ زندگی اسلامی به عنوان بعد نرم افزاری تمدن نوین اسلامی باشیم.
برای پرداختن دقیق تر به این موضوع، نگاهی داریم به مهندسی فرهنگ کشور، عرصه ها و الزامات آن از دیدگاه رهبر معظم انقلاب اسلامی تا بتوانیم تصویر روشنی از خاستگاه فرهنگ زندگی اسلامی داشته باشیم.
عرصه های مهندسی فرهنگی
رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی در 26/9/81 می فرمایند: "کار دیگر شورا،مهندسی فرهنگ کشور است. فرهنگ کشور کلا به یک نظم و جهت گیری و جهت یابی و انسجام بخش های گوناگون دولتی و غیر دولتی در باب فرهنگ احتیاج دارد".
ایشان عرصه های مهم تاثیرگذاری فرهنگ را در 3 عرصه برمی شمارند:
اول) در عرصه ی تصمیم های کلان کشور
فرهنگ به عنوان جهت دهنده ی به تصمیمات کلان کشور در تصمیم های اقتصادی،سیاسی،مدیریتی،شهرسازی،دیپلماسی عمومی نقش دارد.
بر مبنای این دیدگاه فرهنگ مانند روحی است که در کالبد همه فعالیت های گوناگون کلان کشوری حضور و جریان دارد.
در این نگاه رهبر معظم انقلاب اسلامی به فرهنگ همه ی فعالیت های کلان کشور در همه حوزه ها نیازمند حدود فرهنگی است.
به عبارت دیگر فرهنگ باید حدود و جهت سایر فعالیت ها را معین کند و همه فعالیت ها باید یک مبنای فرهنگی داشته باشند.
دوم) در عرصه ی رفتار عمومی جامعه
حرکت جامعه براساس فرهنگ آن جامعه شکل می گیرد یعنی فرهنگ نقش شکل دهنده ی به ذهن و رفتار عمومی را بر عهده دارد.
در بیانات اخیر رهبر معظم انقلاب حضرت امام خامنه ای(مدظله العالی)در مورد سبک زندگی اسلامی،به همین بعد از فرهنگ تاکید دارند. بعدی از فرهنگ که به اخلاق،حقوق و ارتباطات انسانی و رفتار فردی و اجتماعی مرتبط می باشد.
عرصه هایی مانند خانواده،ازدواج،انضباط اجتماعی،کسب و کار،پوشش،زبان،خط ،تعامل اجتماعی،قانون پذیری،اعتماد به نفس ملی،احساس عزت ملی،غیرت ملی،تدین و دین باوری،فرهنگ رانندگی،فرهنگ تکریم ارباب رجوع،الگوی لباس و مد و الگوی مصرف که وظیفه نهادهای فرهنگی این است که در ابتدا این فرهنگ را بشناسند و بعد در جهت تقویت خوبی ها و ارزشها و تصحیح ناصواب ها و ناهنجاریها و قطع دست عوامل نفوذی در فرهنگ بپردازند.
در این نگاه،فرهنگ مانند توری است که ماهی ها بدون اینکه خودشان بدانند،در داخل این تور دارند حرکت میکنند و به سمتی هدایت می شوند.سبک زندگی در حقیقت به مثابه همین توری است که حرکت جامعه براساس آن شکل می گیرد.
اینها جزء فرهنگ عمومی کشور و پایه و اساس حیات اجتماعی در داخل کشور است.
سوم )در عرصه سیاست های کلان آموزشی و علمی
فرهنگ به عنوان سیاست های کلان آموزشی و علمی دستگاه های دولتی مانند آموزش و پرورش،آموزش عالی و بهداشت و درمان است.
تربیت مدیران تراز انقلاب اسلامی و وفادار به دین و نظام اسلامی هم مربوط به این عرصه است.
بنابر این با نگاه به مهندسی فرهنگی و تعیین عرصه های سبک زندگی اسلامی، می توان الگوی مهندسی فرهنگی را با توجه به عرصه های آن و توجه به مولفه های سبک زندگی اسلامی مطابق شکل ذیل ترسیم نمود.
بر اساس این الگو خاستگاه اصلی فرهنگ زندگی اسلامی، همان اعتقادات، مکتب و ایمان است. زندگی بدون اعتقاد و ایمان عمیق دینی زندگی لیبرالیستی و یا التقاطی است. بعد نخست رسیدن به بعد نرم افزاری تمدن نوین اسلامی، تحکیم مبانی اعتقادی، بصیرت و معرفت دینی است که اخلاق و رفتار فردی و اجتماعی فرد از آن سرچشمه می گیرد. زندگی بدون اعتقاد، همان زندگی حیوانی است که هر چقدر بیشتر قدرتمند شود سبعیت و درندگی بیشتری می یابد. نمونه عملی آن عملکرد نظام سلطه و استکبار در سطح جهان است. آنها با قدرت پوشالی خود بدنبال چپاول بیشتر ملتها و کشتار وحشیانه انسانها به اسم آزادی و حقوق بشر هستند. این تناقض در رفتار و گفتار غرب، ناشی از بی اعتقادی به منبع عظیم وحی الهی و رسالت پیامبران است که به دروغ و یا به ترس ادعای پایان تاریخ اندیشه دنیا را تبلیغ می کنند.
حوزه اخلاق و رفتار مبتنی بر اعتقادات ناب اسلامی، حوزه انسان سازی و رساندن انسان به جایگاه اصلی خلیفة الهی خویش است تا بتواند صبغه الهی گیرد و در مسیر کمال الهی، صیرورت یابد.
رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت امام خامنه ای(مدظله العالی) می فرمایند:باید دنبال این باشیم که فرهنگ زندگی را تبیین کنیم، تدوین کنیم و به شکل مطلوب اسلام تحقق ببخشیم. البته اسلام بن مایه های یک چنین فرهنگی را برای ما معین کرده است. بن مایه های این فرهنگ عبارت است از خردورزی،اخلاق و حقوق، اسلام اینها را در اختیار ما قرار داده است. اگر ما به این مقولات نپردازیم، پیشرفت اسلامی تحقق پیدا نخواهد کرد و تمدن نوین اسلامی شکل نخواهد گرفت.
بنابراین می توان نتیجه گیری کرد:
گرچه سبک زندگی اسلامی به بعد عینی و رفتاری افراد می پردازد و تا حدودی آن را کمّی و قابل مشاهده می سازد ولی نقش اصلی مربوط به مبانی پایه ای اعتقادی و باورهای دینی افراد است، چرا که نمی توان هیچ رفتاری را با قطع نظر از انگیزه ها، نیت ها و مبانی معرفت شناختی فرد به اسلامی یا غیر اسلامی بودن آن متصف ساخت. بنابر این می توان گفت خاستگاه اصلی سبک و فرهنگ زندگی اسلامی، ایمان، اصول دین و مبانی معرفتی و شناختی دین مبین اسلام که گرایش ها،باور و رفتار فردی و اجتماعی انسان از آن نشات می گیرد.
به همین دلیل است که سازمان بسیج مستضعفین در طرح صالحین و حلقه های مرتبط با آن به تعمیق مبانی اعتقادی، معرفتی و بصیرتی بسیجیان توجه جدّی دارد که بتواند بر پایه این مبانی معرفتی ناشی از اسلام ناب محمدی(ص)، به ترویج و توسعه سبک زندگی اسلامی بپردازد.تعریف و تبیین مولفه های سبک زندگی اسلامی بر مبنای ویژگی های فرهنگ و تفکر بسیجی نیز مبحث جذاب و قابل تحقیقی است که انشاالله در نوشتارهای بعدی بدان خواهیم پرداخت.
شورای اندیشه ولایت و تبیین مواضع
اینجا مرز آتش و خون است که یاد خدا در دل این فرزندان خمینی(ره) ارامشی انداحته که شاید یادشان رفته است الان باید مانند خیلی دیگر از آدمها بترسند و مضطرب باشند مبادا گلوله ای جانشان را بگیرد.
جان آنان مشتاق جانانی است که ترس و آتش نمی شناسد و در همه حال حمد خدای عزوجل را میگویند.
«فقط اختیار یار »
«تلازم نبوت و امامت »
آقا سید بلند شو. تو را به خدا بلند شو.برای چند لحظه هم که شده، فکه را رها کن و مهمان ما شو. دوباره پشت میز تدوینت بنشین و روایت کن اما این بار نه سراغ بچه های جنگ برو و نه از محرومیت بشاگرد و بلوچستان بگو.
آقا سید روایت کن، روایت کن این روزگار را، فتح کن دلهای ما را. روایت کن از سستی ها و غفلتهای ما. بگو ما را چه شده است که روزگار، به بازیمان گرفته و اسیر نان و میز وشکم و صندلیمان کرده.
روایت کن از نفس پرستیمان. بگو چرا نمی توانیم مثل خودت هر چه راکه حدیث نفس باشد، ننویسیم و دیگر از خودمان سختی به میان نیاوریم.
روایت کن از فراموشیمان. بگو که چه زود پا برهنه ها یادمان رفت. ساده زیستی و قناعت یادمان رفت. چه زود قبح کاخ نشینی برایمان شکست. مرد روزهای سخت نبودن برایمان شکست. آوینی، ای راوی فتح، باز هم روایت کن. اصلا بگو معنای ولی را. هجی کن سرباز ولایت بودن را. بگو مگر نفس امام با تو چه کرد که کامران آوینی روز های دانشکده هنر، شد سید مرتضی آوینی. برایمان بگو که چرا رهبرمان خود را بزرگترین داغدار از دست دادنت می دانست.
روایت کن، تو روایت کن از اهتزاز پرچم لا اله الا الله بر قلل رفیع کرامت و بزرگواری. از احقاق حقوق مستضعفان در جوامع بشری از تشکیل بسیج جهانی. آقا سید بعضی هایمان دین فروشی و وطن فروشی را که خوب یاد گرفته ایم اما تو از ایستادگی و مقاومت در برابر تمدن غرب و روشن فکر نما برایمان روایت کن.
دلمان لک زده تا دوباره مقاله بنویسی ودودمان سینمای روشنفکری را به باد دهی. انگار باز خود باید روایت کنی از جنگ. از پیوند جدا نشدنی کفر و مبارزه. راستش خیلی ها می کوشند تا موزه های جنگ را بزرگ و بزرگ تر کنند. بلند شو، بلند شو.
با آن صدای آسمانیت یکبار دیگر بگو:
زندگی زیباست اما شهادت از آن زیبا تر است.
آقا سید روایت کن. روایت کن این روزگار را ،فتح کن دلهای ما را.