"طرح مقابله با دجال"
اگرچه شبکه "من و تو" و "بیبیسی" فارسی بارها اعلام کردهاند که هیچ ارتباطی با یکدیگر ندارند و هیچ دستوری از دولت انگلیس نمیگیرند، ولی شواهد و مستندات چیز دیگری را نشان میدهد.
در سال ۲۰۰۷میلادی بود کهبخش جهانی بیبیسی اعلام کرد در پی تاسیس یک تلویزیون به زبان فارسی می باشد. درست 5 ماه قبل از انتخابات سال 88 بود که دولتمردان انگلیس تصمیم گرفتند تلویزیون فارسی بی بی سی را با بودجه ای هنگفت از سوی وزارت امور خارجه بریتانیا راه اندازی نمایند. این اقدام پس از ناکامی سرویس های مختلف جاسوسی و رسانه ای در براندازی نظام جمهوری اسلامی برای غرب از اهمیت خاصی برخوردار بود بطوری که بتوانند انتخابات سال 88 را آنگونه که می خواهند مهندسی نمایند.
مدیران و سیاست گذاران شبکه بی بی سی (BBC) به اقتضای منابع مالی این تلویزیون، مستقیم از سوی ملکه انگلیس انتخاب می شوند. نقش دولت انگلیس و حمایت مالی وزارت امور خارجه این کشور از بی بی سی فارسی، این تلویزیون را نزد مردم ایران به یک سازمان تک قطبی تبدیل کرده است که بیشتر بلندگوی وزارت امور خارجه انگلیس می باشد تا صدای افکار عمومی ایران. همین امر کافی بود تا رفته رفته مخاطبین بی بی سی فارسی ریزش پیدا کنند و رسانه ملکه انگلستان نتواند آنگونه که کاخ باکینگهام طراحی کرده بود اثرگذار باشد.
صادق صبا مدیر بخش فارسی بیبیسی درباره بودجه یکساله این شبکه و ارتباطش با دولت انگلیس میگوید: بودجه سالانه این شبکه 15 میلیون پوند است و بریتانیا چیزی رو به دنیا عرضه کرده که برایش پرستیژ بیارد، همه طبق یک منشور عمل میکنیم و یک سیاست ادیتوریال (editorial) داریم.
تأسیس شبکه من و تو آن هم پس از انتخابات سال 88 و مخفی نگاه داشتن سیاستگذاران و منابع مالی آن توانست تا حدودی مخاطبین از دست رفته بیبیسی فارسی را به خود جذب نماید. اگر بیبیسی فارسی متعلق به دوران بحران است اما این تلویزیون من و تو است که با قالب فرهنگی و سرگرم کننده توانسته است در تمام دوران نقش پیاده نظام بیبیسی را ایفا کند.
آغاز فعالیت شبکه من و تو در لندن پس از سال 88 و بهرهبرداری از آرشیو بیبیسی کارشناسان را بر آن داشت تا این تلویزیون لندنی را مرتبط با بیبیسی فارسی معرفی نمایند. انتقال تعداد چشمگیری از نیروهای بیبیسی به من و تو، ورود آنان به مناطق محافظت شده نظامی- دولتی بریتانیا و شرکت در مهمانیهای مشترک پرده از ارتباط معنادار بیبیسی فارسی با من و تو بر میدارد. ارتباطی که صادق صبا به عنوان مدیر بخش فارسی بی بی سی و کیوان عباسی مدیر من و تو در این سالها نتوانستند مخفی کنند و با گافهایی، ناخواسته از آن پرده برداشتند.
منبع:مشرق نیوز
"طرح مقابله با دجال"
تا به حال اسم رابرت مرداک را شنیده اید؟! مگر دیدن سریال های فارسی زبان ماهواره اشکالی دارد؟! واقعا این سریال ها به خانواده آسیب میزند؟ اندکی صبر..کلیپ "فارسی وان را بهتر بشناسیم" را حتما ببینید!
منبع:mostazafin.tv
کربلایی کاظم ساروقی
در روستای دور افتاده ای به نام ساروق ، از توابع فراهان اراک ،
در خانواده ای فقیر چشم به جهان گشود و پس از گذراندن ایام کودکی به کار
کشاورزی پرداخت.او چون سایر مردم روستا از خواندن و نوشتن محروم بود
و بهره ای از دانش و علم نداشت . یک سال ، در ماه مبارک رمضان ،
مبلًغی از سوی آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حایری به روستای
ایشان اعزام می شود در منبر وسخنرانی خود از نماز ، خمس و زکات می گوید
ودر ضمن تأکید می کند که هر مسلمانی حساب سال نداشته باشد
وحقوق مالی خویش را ندهد ، نماز وروزه اش صحیح نیست .
کسانی که گندمشان به حد نصاب برسد و زکات و حق فقرا را ندهد ،
مالشان به حرام مخلوط می گردد واگر با عین پول آن گندم های زکات نداده
خانه یا لباس تهیه کنند ، نماز در آن خانه و با آن لباس باطل است .
خلاصه او تأکید می کند که مسلمان واقعی باید به احکام الهی
وحلال و حرام خداوند توجه کند و زکات مالش را بدهد.
محمد کاظم که می دانست ارباب و مالک ده خمس و زکات نمی دهد ، ا
بتدا به او تذکر می دهد ، ولی او اعتنا نمی کند؛ از این رو تصمیم می گیرد
روستای خود راترک کند و برای ارباب و مالک ده کار نکند. هرچه خویشان ،
به خصوص پدرش ، بر ماندن او پافشاری می کند ، او زیر بار نمی رود
و حاضر نمی شود در آن روستا بماند و شبانه از ده فرار می کند و
تقریباً 3 سال برای امرار معاش در دهات دیگر به عملگی و خار کنی می پردازد،
تا با دست رنج حلال گذران عمر کند . یک روز مالک ده از محل او مطلع می شود
و برای او پیغام می فرستد که من توبه کردم و خمس و زکات مالم را می دهم
و از تو می خواهم که به ده برگردی و نزد پدرت بمانی .او به روستای خود بر می گردد
و در زمینی که ارباب در اختیار او می نهد ، مشغول کشاورزی می شود و ا
ز همان آغاز نیمی از گندمی که در اختیارش نهاده شده بود به فقرا می بخشد
و بقیه را در زمین می افشاند.خداوند به زراعت او برکت می دهد،
به حدی که فزونتر از حد معمول بر داشت می کند . او به شکرانه برکت یافتن زراعتش
تصمیم گرفت هرساله
نیمی از محصولش را بین فقرا تقسیم کند .
یک سال هنگام برداشت محصول ، در یک
روز تابستانی ، خرمنش را کوبیده ،
منتظر وزیدن باد می ماند ، تا گندم ها را باد دهد و کاه را از گندم جدا کند ؛
ولی هرچه منتظر می ماند باد نمی وزد .نا امیدانه به ده بر می گردد ،
در راه یکی از فقرای روستا به او می رسد و می گوید: امسال چیزی از محصولت را به ما ندادی
و ما را فراموش کردی . او می گوید : خدا نکند که من فقرا را فراموش کنم ،
راستش هنوز نتوانستم محصولم را جمع کنم .آن فقیر خوشحال به ده بر می گردد ،
اما محمد کاظم دلش آرام نمی گیرد و آشفته حال به مزرعه باز می گردد و
با زحمت زیاد مقداری گندم برای او جمع می کند و قدری نیز علوفه برای گوسفندانش می چیند
و گندمها و علفها
را بر دوش می کشد و روانه دهکده می شود .
به باغ امامزاده مشهور به 72 تن –
محل دفن چندین امامزاده ، ا
ز جمله شاهزاده جعفر و عبدالله علی الصالح و یک قیمت به نام 40 دختران – می رسد .
برای استراحت و رفع خستگی گندم ها و علوفه را کناری می نهد
و روی سکوی در باغ امامزاده می نشیند. ناگاه می بیند که 2 سید جوان عرب نورانی
و بسیار خوش سیما ،با لباس های عربی و عمامه سبز ، به نزد او می آیند .
وقتی به او می رسند ، می گویند محمد کاظم نمی آیی برویم در این امامزاده فاتحه ای بخوانیم؟
او تجعب می کند که چطور آ«ها که هرگز او را ندیده انداو را به اسم صدا می زنند!
محمد کاظم می گوید : آقا ، من قبلاً به زیارت رفته ام و اکنون می خواهم به خانه بر گردم ،
ولی آنها می گویند : بسیار خوب، این علوفه ها را کنار دیوار بگذار و با ما بیا فاتحه ای بخوان .
آنها از جلو و محمد کاظم از دنبال روانه امام زاده می شوند. آنها امامزاده اولی را زیارت کردند
و برای او فاتحه ای خواندند و از محمد کاظم نیز خواستند که فاتحه بخواند .
سپس به طرف امامزاده بعدی رفتند و محمد کاظم نیز به دنبال آنها حرکت می کند .
آن دو جوان مشغول خواندن چیزهایی می شوند که محمد کاظم نمی فهمد
و ساکت کناری می ایستد ، اما ناگاه مشاهده می کند که در اطراف سقف امامزاده
کلماتی از نور نشته شده که قبلاً اثری از آن کلمات بر سقف نبود .
یکی از آن دو به او می گوید : کربلایی کاظم چرا چیزی نمی خوانی؟
او می گوید: من نزد ملا نرفته ام و سواد ندارم .آن سید می گوید :
تو باید بخوانی ، سپس نزد محمد کاظم می آید و دست بر سینه او می گذارد
و محکم فشار میدهد و می گوید: حالا بخوان.محمد کاظم می گوید :
چه بخوانم ؟ آن
سید می گوید : اینطور بخوان :
بسم الله الرحمن
الرحیم
ان ربّکم الله الذی خلق السموات و الارض فی ستّه ایام ثمّ استوی علی
العرش یغشی اللّیل النّهار یطلبه حثیثاً و الشّمس و القمر والنجوم مسخّرات بامه
،لااله الخلق و الامر تبارک الله ربّ العالمین.1
محمد کاظم آن
آیه را با چند آیه پس از آن همراه آن سید می خواند
و آن سید همچنان دست به سینه او می کشد، تا می رسند به آیه 59 که با این کلمات ختم می پذیرد :
انی اخاف علیکم
عذاب یوم عظیم.
محمد کاظم پس از خواندن آن آیات سرش را بر می گرداند تا به آن
آقا حرفی بزند ،
ناگهان می بیند که کسی آنجا نیست و خودش تنها در داخل حرم ایستاده است
و از نوشته های روی سقف نیز چیزی بر جای نمانده است .
در این موقع ترس و حالت مخصوصی به او دست میدهد و بی هوش بر زمین می افتد .
صبح روز بعد که به هوش می آید ، احساس خستگی شدید می کند
و چیزی از ماجرا را به یاد نمی آورد و پیش خود میگوید: من کجا هستم ،
من اینجا چه می کنم . وقتی که متوجه می شود که داخل امامزاده هست ،
خودش را سرزنش می
کند که چرا دست از کار کشیده ای و در امامزاده خوابیده ای!
بالاخره از جای
برمی خیزد و از امامزاده خارج میشود وبا بار علوفه و گندم به سوی ده حرکت می کند
.
در بین راه ، متوجه می شود که کلمات زیادی بلد است و نا خود آگاه آن ها را زمزمه می کند
و داستان آن دو
جوان را به یاد می آورد و خود را حافظ قرآن می یابد .
وقتی به مردم برخورد
می کند ، به می گویند : تاکنون کجا بودی . ا
و بی درنگ نزد پیشنماز محل ، آقای حاج شیخ صابر عراقی ،
می رود و داستان خود را نقل می کند . ایشان می گوید :
شاید خواب دیده ای . محمدکاظم می گوید : خیر، بیدار بودم
و با پای خود و همراه آن دو سید به امامزاده رفتم و حالا نیز همه ی قرآن را حفظم .
روحانی روستا قرآن می آورد و سوره رحمان ، یس ، مریم و چند سوره دیگر را از او می پرسد
و از همه ی آن سوره ها را از حفظ و بدون اندکی درنگ طلاوت می کند .
جناب آقای شیخ
صابر میگوید : مردم ، به کربلای لطف و عنایت شده است و او حافظ قرآن گردیده
.
این داستان زندگی کسی است که سواد نداشت و« ه » را از «ب» تشخیص نمی داد ،
ا
ما دراثر اجتناب از مال حرام و گناه و بها دادن به دستورات دینی مشمول لطف و عنا یت خداوند
و اولیای او قرار گرفت وتاپایان عمر همه ی قرآن را حفظ بود و هر آیه ای که از او پرسیده می شد ،
با آیه ی قبل و بعدش می خواند واگر از او می خواستند که آیه ای را از قرآن نشان دهد ،
فوراً صفحه ی مورد نظر را می گشود وبی درنگ دست بر روی همان آیه می گذاشت !
او حتی به خواص سوره های قرآن آگاه بود .
اگر از او پرسیده می شد که مثلاً حرف «و» یا «ک» چند بار در سوره بقره به کار رفته است ،
بی درنگ جواب می داد و می توانست قرآن را از آخر به اول بخواند .
وقتی روزنامه یا کتابی چون جواهر را مقابل او می گشودند ،
او که کلمات را تشخیص نمی داد و درکی از آن ها نداشت ،
فوراً دست روی آیه قرآن می نهاد و می گفت :
آیات قرآن نور
دارند و من از نوری که از آن ها ساطع می شود آن ها را تشخیص می دهم !
آری
این موهبت بزرگ در کربلای ، یکی دیگر از دلایل آشکار و قدرت بی زوال حضرت حق است
که یک نفر بی سواد و عامی محض را بدون تحصیل علم ، در فاصله چند لحظه ،
حافظ تمام قرآن ساخت وبرای رفع هرگونه شبهه آن چنان قدرتی به او مرحمت فرمود
که صدها عالم و درس خوانده در آن حیران مانده ، انگشت تحیر به دندان گرفتند
و خارق العاده بودن این موهبت عظمی را تصدیق و تأیید کرده اند .
تهیه شده توسط برادر بسیجی:علی رضا بی نظیر از پایگاه مقاومت بسیج حضرت رسول (ص)
امام صادق علیه السلام از على بن الحسین علیهما السلام روایت مىکند که به امام باقر علیه السلام فرمود:
فرزندم! با پنج کس همنشین مباش و گفتگو مکن و رفیق راه مشو، من گفتم: پدر جان! آنها کیانند به من معرفى کن.
فرمود: از همنشینى با دروغگو بپرهیز که چون سراب است دور را به تو نزدیک و نزدیک را به تو دور مىکند، از رفاقت با فاسق بپرهیز؛ زیرا او تو را به یک خوراک یا کمتر از آن مىفروشد، با بخیل رفاقت مکن؛ زیرا او مال خود را به وقت سختى تو از تو دریغ کند، با بىخرد دوستى نداشته باش؛ زیرا مىخواهد به تو سود رساند، ضرر مىرساند، با کسى که قطع رحم مىکند همنشین مباش؛ زیرا من او را در سه جاى کتاب خدا ملعون یافتم سوره محمد 23- 24، سوره رعد 25، سوره بقره 27
اعلم أننا قد ذکرنا فیما تقدم من هذا الکتاب کیفیة الاستظهار فی الطعام و الشراب و نزید هاهنا بأن نقول ینبغی أن یکون الطعام و الشراب الذی یفطر علیه مع طهارته من الحرام و الشبهات قد تنزهت طرق تهیئته لمن یفطر علیه من أن یکون قد اشتغل به من هیأه عن عبادة الله [عبادة لله] جل جلاله هی أهم منه فربما یصیر ذلک شبهة فی الطعام و الشراب لکونه عمل فی وقت کان الله جل جلاله کارها للعمل فیه و معرضا عنه و حسبک فی سقم طعام أو شراب أن یکون صاحبه رب الأرباب کارها لتهیئته على تلک الوجوه و الأسباب فما یؤمن المستعمل له أن یکون سقما فی القلوب و الأجسام و الألباب. أقول [و] فأما تعیین ما یفطر علیه من طریق الأخبار فقد رویناه بعدة أسانید
پیش از این در همین کتاب نحوهى رعایت احتیاط در خوردنىها و نوشیدنىها را ذکر کردیم.اکنون افزون بر آن مىگوییم: شایسته است خوردنى و نوشیدنىاى که انسان با آن افطار مىکند، علاوه بر طهارت از حرام و شبهه، راههاى تهیّهى آن براى افطارکننده نیز پاکیزه از حرام و شبهه باشد. مثلا کسى که آن را فراهم کرده هنگام فراهم کردن آن از عبادتى مهمتر از تهیّهى افطارى دست نکشیده و به آن نپرداخته باشد، زیرا چهبسا همین امر شبهه در خوردنى و نوشیدنى به شمار آید، چرا که در زمانى به تهیّهى افطارى پرداخته که خداوند-جلّ جلاله-از آن ناخوشایند و روىگردان بوده است و در نارسایى خوردنى و نوشیدنى همین بس که صاحب آن یعنى خداوند ربّ الارباب از نحوه و راه فراهم کردن آن بدش بیاید. بنابراین، کسى که از آن استفاده مىکند نیز از دچار شدن به بیمارى باطنى یا جسمى یا عقلى ایمن نخواهد بود. چیزهایى که از دیدگاه احادیث بهتر است با آن افطار شود، موارد زیر است که در روایات آینده با اسناد متعدّد ذکر شده است. از جمله:
فَمِنْ ذَلِکَ مَا رَوَیْنَاهُ بِإِسْنَادِنَا إِلَى الْفَقِیهِ عَلِیِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ التَّمِیمِیِّ الْکُوفِیِّ مِنْ کِتَابِ الصِّیَامِ بِإِسْنَادِهِ إِلَى جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ
«علىّ بن حسن فضّال تبملى [تیمى]کوفى» فقیه در «کتاب الصّیام» آورده است که «جابر» مىگوید: امام باقر-علیه السّلام-فرمود:
کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص یُفْطِرُ عَلَى الْأَسْوَدَیْنِ قُلْتُ رَحِمَکَ اللَّهُ وَ مَا الْأَسْوَدَانِ قَالَ التَّمْرُ وَ الْمَاءُ وَ الرُّطَبُ وَ الْمَاءُ
«رسول خدا-صلّى اللّه علیه و آله و سلّم-با دو چیز سیاه افطار مىنمود.» عرض کردم: «خداوند رحمتت کند، منظور از دو چیز سیاه چیست؟» فرمود: «خرماى خشک و آب، یا خرماى رسیدهى تر و آب.»
وَ رَأَیْتُ فِی حَدِیثٍ مِنْ غَیْرِ کِتَابِ عَلِیِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنِ النَّبِیِّ ص أَنَّهُ قَالَ
«علىّ بن حسن فضّال» در «کتاب الصّیام» خود آورده است که رسول اکرم -صلّى اللّه علیه و آله و سلّم-فرمود:
مَنْ أَفْطَرَ عَلَى تَمْرٍ حَلَالٍ زِیدَ فِی صَلَاتِهِ أَرْبَعُ مِائَةِ صَلَاةٍ
«هرکس با خرماى حلال افطار کند، ۴٠٠ نماز بر نماز او افزوده مىشود.»
وَ مِنْ ذَلِکَ مَا رَوَیْنَاهُ أَیْضاً بِإِسْنَادِنَا إِلَى عَلِیِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ مِنْ کِتَابِ الصِّیَامِ بِإِسْنَادِهِ إِلَى غِیَاثِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِیهِ ع
نیز «علىّ بن حسن فضّال» در «کتاب الصّیام» خود آورده است که امام صادق -علیه السّلام-به نقل از پدر بزرگوارش فرمود:
أَنَّ عَلِیّاً ع کَانَ یَسْتَحِبُّ أَنْ یُفْطِرَ عَلَى اللَّبَنِ
«علىّ-علیهم السّلام-دوست داشت که با شیر افطار کند.»
وَ مِنْ ذَلِکَ مَا رَوَیْنَاهُ بِإِسْنَادِنَا إِلَى أَبِی جَعْفَرٍ ابْنِ بَابَوَیْهِ بِإِسْنَادِهِ إِلَى الصَّادِقِ ع أَنَّهُ قَالَ
«ابو جعفر ابن بابویه» نقل کرده است که امام صادق-علیه السّلام-فرمود:
الْإِفْطَارُ عَلَى الْمَاءِ یَغْسِلُ ذُنُوبَ الْقَلْبِ
«افطار کردن با آب، گناهان قلبى انسان را شستشو مىدهد.»
أقول و لعل هذه المقاصد من الأبرار فی الإفطار کانت لحال تخصهم أو لامتثال أمر یتعلق بهم من التطلع على الأسرار و کلما کان الذی یفطر علیه الإنسان أبعد من الشبهات و أقرب إلى المراقبات کان أفضل أن یفطر به و یجعله مطیة ینهض بها فی الطاعات و کسوة لجسده یقف بها بین یدی سیده
البته باید توجه داشت که موارد یادشده که نیکان با آن افطار کردهاند، به خاطر حالت خاصّ آنان یا براى امتثال دستور متعلّق به آنان بوده که از راه اطّلاع بر اسرار، بر آنان مکشوف شده است؛ وگرنه به هر اندازه که غذا دورتر از شبهه و نزدیکتر به مراقبهى خداوند-جلّ جلاله-باشد، بهتر است روزهدار با آن افطار کند و آن را مرکب خود براى انجام طاعات و لباس تن خود براى ایستادن در پیشگاه آقاى خود قرار دهد.
منبع:doa.ahlolbait.com
به گزارش سراج24، «توبه» یکی از موضوعات مهم و اساسی است که در مکتب اسلام و همه ادیان آسمانی بدان توجه شده و درباره آن فراوان سخن رفته است. آنچه که عارفان مسلمان و دیگر صاحبنظران پیرامون توبه سخن به میان میآورند، برگرفته از منابع دینی است.
«توبه» در لغت به معنای رجوع و بازگشت از گناه است. و در قرآن هم به معنای «رجوع انسان گناهکار» و هم به معنای «توفیق توبه دادن از طرف خداوند به بنده معصیت کار» و هم به معنای «قبول و پذیرش توبه از جانب خداوند متعال»، آمده است. قرآن کریم در آیات متعدد نه تنها مردم را به توبه و رجوع از گناه و بازگشت به درگاه الهی تشویق و ترغیب کرده است، بلکه در مواردی دستور اکید وجوبی بر لزوم توبه داده است که حتی وجوب آن فوری و بدون تأخیر است.
علامه حسنزاده آملی
زمانی به یکی از اساتیدمان اصرار کردیم چیزی بفرمایید، فرمودند: از امروز قول بدهید از عبادات خود توبه کنید، نمازهایتان از روی عادت نباشد، برای حور و غلامان نباشد، بلکه به خاطر ترس از جهنم هم نباشد، عمل باید احسن باشد؛ «لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا».
آیتالله شهید دستغیب
بچه وقتی همراه با پدر حرکت میکند، در اثنای راه سرگرمی مشاهده میکند، پدر را رها میکند و به سرگرمی میچسبد، ولی تا متوجه شد از پدر وامانده، گم میشود، با شتاب دنبال پدر میرود، با گریه و ناله او را متوجه خودش مینماید.
ای کسانی که پدر روحانی خود امیرالمؤمنین علی (ع) را به واسطه سرگرمی دنیا رها کردید، به هوش بیایید، و با ناله و توبهای نظر لطفش را به خودتان متوجه سازید، بلکه آب رفته و جوی باز آید.
پروردگارا! گناهی که از من سر زده، از روی قلدری نبوده که بخواهم خدایی تو را انکار کنم یا دستورت را سبک شمارم و یا به پاداشت اعتراض نمایم و نه ترسانیدنت را سست بنگرم، ولی گناه پیش آمده و نفس برایم جلوه داد. خداوندا! از هرچه خلاف تبعیت و دوستی آل محمد بوده است از آن پوزش میطلبیم.
آنچه مهم است، تصمیم جدی بر ترک گناه در آینده و پشیمانی از گذشته است. اگر بنده به راستی از کرده خود شرمسار است، آنگاه از زبان نیز از خدای خودش پوزش بخواهد. بگوید: «اَسْتَغْفِرُ اللّهَ رَبِّی وَ اَتُوبُ اِلَیهِ» این توبه میشود وگرنه زبان تنها، بدون شرم از گذشته و تصمیم بر ترک در آینده، تعارف است نه توبه حقیقی. لذا اول از خدا بخواه او حال توبه دهد، او کمک کند تا توبهی حقیقی سرزند.
چه بسا در اثر گناه مستمری مثل غصب که همیشه آه مظلوم پشت سرش هست، دائما در سقوط است، چاره ندارد جز اینکه التماس کند خدایا مرا به خط بندگی توبه برگردان. این همه قرآن و اخبار میفرماید توبه، فوراً توبه کنید. درست است بالاخره هر کس جز معصوم سقوطی دارد ولی باید فوراً بدون معطلی به خط بندگی برگردد، زبانت یک مرتبه کج شد فحش گفتی؛ زود جبران کن، طرف را راضی کن، حلالت کند تا خدا تو را عفو کند. «استفغرالله ربی و اتوب الیه»؛ بگو.
هر گناهی انسان را از صراط حق ساقط میکند فردای قیامت هم همین است، انواع سقوطها از طریق بندگی در دنیا موجب سقوط به آتش در آخرت خواهد بود. مانند پروانهای اطراف چراغ، شعلهی چراغ را روزنه نجات خیال میکند انسان هم شهوات را خوراک و پوشاک و شهوت جنسی را وسیله خوشی میپندارد. چطور این پروانه سقوط میکند انسانی هم که خودش را به شهوات سرگرم کرده است چنین است.
اگر غلامی به پای خودش بیاید سر به زمین گذارد عذر گریز پائیش را بخواهد مولا با او چه میکند؛ آن بنده گریزپائی که مأمور دنبالش رفت با زور احضارش کرد، مستحق عقوبت است مولا با او چه میکند؟ اینها اموری است وجدانی.
همیشه در خانه خدا باز است لیکن بعضی اوقات است که توسعهای داده شده است غیر این ماه، شرائط دارد باید با نیت پاک و اخلاص بیاید ولی در ماه رمضان، شرایط کم است همه را میپذیرند. قدر این ماه را بدانید در حال تمام شدن است شهرالمغفره است هرچند مغفرت خدا همیشگی است لیکن در این ماه به حرمت ماه مبارک رمضان او را میپذیرند؛ خدا به حرمت ماه رمضان مستحقین آتش را میآمرزد چنانچه در خطبه شعبانیه پیامبر اکرم(ص) است.
منبع:فارس
به نقل از khamenei.ir،
حضرت امام خامنهای رهبر معظم انقلاب در بیاناتی در پادگان امام حسن(ع) در مراسم ویژه روز بسیچ( ۱۳۶۹.۹.۵) فرمودند:
بسیج؛ یعنی همین پایگاههای مقاومت و همین نیروهای جوان و پُرشور؛ همین جوانانی که در طول تاریخ ما از اول اسلام تا امروز، نظیرشان را به این زیادی در هیچ دورهیی نداشتهایم؛ همین جوانانی که در عین جوانی و شور جوانی، به جای اینکه مثل جوانان بیدرد و جوانان معمول همهی مناطق عالم، دنبال عیش و عشرت و عیاشی باشند، دنبال احساس تکلیف و خدمت به خلق و تلاش و کار برای آرمانها و هدفها و دفاع از اسلامند؛ همین جوانانی که با قرآن مأنوسند؛ همین جوانانی که نماز و عبادتشان، پدران و مادران پیر را به شگفتی و تعجب وادار میکند. خانهی هر شهید که پا گذاشتیم، اغلب پدران و مادران آنها گفتند :که ما دین را از این جوانمان یاد میگرفتیم!
ما که رفتیم...
مادری پیر دارم و زنی؛ و سه بچه قد و نیم قد!
از دار دنیا چیزی ندارم الّا یک پیام :
یقــــه تـان را می گــیـریــم اگــــر
ولایـــت فـقـیــــه
را تـنــهـــا بگـــذاریــــــد!
شهید مجید محمّدی
آفتاب همّت(شهادت حاج محمد ابراهیم همّت)
روزی که بچه های گردان به عملیات رفته بودند، عده ای در آسایشگاه بودند که حاج همّت وارد آسایشگاه شد و بر پا داده و همه را به خط کرد و گفت که باید مهمات بار بزنیم و امکان دارد که این کار تا صبح طول بکشد. بچه ها چون حاجی را نمی شناختند، شروع به غرغر کردند. ولی حاجی با ایجاد روحیه و با اخلاق خوش، به بچه ها کمک کرد تا مهمات را بار بزنند. گاهی که بچه ها خسته می شدند و دست از کار می کشیدند، حاجی آن ها را تشویق می کرد و دل گرمی می داد. به این ترتیب، تا صبح سه کانتینر مهمات بار زده شد. بعد از چند مدت، زمانی که حاج همّت در مقر تیپ سخن رانی می کرد، تمام بچه ها از این که متوجه شدند شخص ناشناسی که آن شب همراه آنان در حمل مهمات ها کمک می کرده، همان حاج همّت، فرمانده لشکرشان بوده، شرمنده شدند و به تواضع بی کران او آفرین گفتند.
انچه که باید یادآوری نمود این است که ستاد فرهنگی دولت فقط ارشاد نیست؛ به نظر می رسد دغدغه های رهبری شامل سایر بخش های دیگر دولت از جمله وزرات علوم و آموزش و پرورش هم می شود.
|
گزارش سرویس فرهنگ و جامعه عصرامروز سخنان رهبر فرزانه انقلاب در
جمع هیات دولت درباب مسائل فرهنگی با بازتابهای گوناگونی در رسانه های خارجی معاند
مواجه شده است.
بنا بر این گزارش رادیو فردا در گزارشی پس از سخنان رهبر
معظم انقلاب در افطاری هیات دولت گفت: آیتالله خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، در
دیداری غیر منتظره با هیات دولت، نسبت به سیاستهای فرهنگی و وضعیت فرهنگ،
هشدارداد.
این رادیو در ادامه افزود: همزمان یکی از مسوولان وب سایت
مشرق نیوز، نزدیک به اصولگرایان، در اکانت توییتر خود نوشت که رهبر جمهوری
اسلامی بعد از سلام و علیک با علی جنتی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، خطاب به وی
گفت: "ما با شما خیلی حرف داریم؛ حرفهای جدی هم داریم".
این رادیو، در
ادامه فضا سازی و کاهش دغدغه های رهبری معظم انقلاب به سطح دعواهای جناحی افزود: از
سوی دیگر این دیدار همزمان شده با مذاکرات هستهای میان ایران و اعضای گروه ۱+۵ از
سویی و شدت گرفتن انتقادهای اصولگرایان از عملکرد فرهنگی دولت روحانی از سوی دیگر؛
مسالهای که مورد اشاره آیتالله خامنهای نیز قرار گرفت.
این رادیو افزود:
سخنان آیتالله خامنهای درباره سیاستهای فرهنگی دولت و هشدار نسبت به تغییر و یا
اشتباه در آنها، در حالی بیان میشود که طی ماههای گذشته انتقادهای اصولگرایان
از این مساله افزایش یافته. بخش بزرگی از اصولگرایان طی ماههای گذشته بیش از
آنکه به بحث مذاکرات هستهای بپردازند، مشغول انتقاد از سیاستهای فرهنگی دولت
روحانی هستند.
به گزارش عصر امروز رسانه های خارجی می کوشند، انتقادهای
وارد به ارشاد را در دعوای اصولگرا - اصلاح طلب خلاصه کنند و به تبع آن دغدغه های
رهبری را در سطح این دعواها تنزل دهند. در حالیکه باید یادآور شد که مطالبات رهبری
همانطور که رییس جمهور هم اشاره کردند مطالباتی در تراز فرهنگ نظام اسلامی
است.
مسولان ارشاد در توجیه عملکرد خود به انتصابهای این وزارتخانه استناد
می کنند. در حالیکه انتصابهای این وزارتخانه ظاهرا ردگم کنی است؛ چرا که لایه های
تصمیم گیر و متنفذ این وزراتخانه هستند که سیاستهای ناصحیح ارشاد را پی می
گیرند.
آنچه که باید یادآوری نمود این است که ستاد فرهنگی دولت فقط ارشاد
نیست؛ به نظر می رسد دغدغه های رهبری شامل سایر بخش های دیگر دولت از جمله وزرات
علوم و آموزش و پرورش هم می شود.
به نظر می رسد ضعف دولت در دیپلماسی
فرهنگی به ویژه مصداق بارز آن یعنی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی که عملا در دولت
جدید بیشترین کم تحرکی در دوران خود را طی می کند، نیز یکی دیگر از مطالبات جذی
ایشان می باشد.
باید گفت در این سازمان علاوه بر ضعف در عملکرد، به کارگیری
چهره های نزدیک به اصلاح طلبان در پستهای حساسی مانند معاون فرهنگی، پژوهشی، اداره
کل همکاریهای فرهنگی و برخی موسسات آن با توجه به اینکه اولویت این افراد به هیچ
عنوان دغدغه فرهنگی نظام نیست قابل تامل می باشد.
منبع:www.asremrooz.ir
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، حجت الاسلام ناصر رفیعی، عضو هیأت علمی جامعة المصطفی، امروز در ادامه تشریح دعای امام عصر(عج) در مسجد آیت الله گلپایگانی قم به فراز« وأکرمنا بالهدی و الاستقامة» اشاره کرد و اظهار داشت: امام عصر در ادامه دعای خود از خداوند متعال دو کلید و جایزه مهم را طلب میکند یکی هدایت و دیگری استقامت و پایداری در این هدایت.
وی هدایت را دارای دو نوع معرفی کرد و گفت: هدایت نوع اول ابتدایی است که خداوند متعال، عقل، فطرت، انبیا و اولیا را فرستاد تا همه انسان ها از این هدایت بهرهمند شوند همچنان که در قرآن کریم آمده است«انا هدیناه السبیل». دومین هدایت، هدایت پاداشی است که نصیب هر کسی نمی شود و عده ای که در این راه تلاش کند به این هدایت نایل می شوند که آیه نورانی«والذین جاهدو فینا لنهدینهم سبلنا» شاهد بر این مدعا است.
حجت الاسلام رفیعی با بیان سه نکته مهم در عرصه هدایت ابراز داشت: یکی این که بعضی ها هدایت می شوند؛ اما بعد از مدتی گمراه میشوند برای همین است انسان باید روزی ده بار در نماز بگوید«إهدنا الصراط المستقیم» تا دائما متذکر شود. دومین نکته در باب هدایت این است که انسان باید زمینه هدایت داشته باشد و گرنه هیچ گونه تأثیری ندارد و خداوند به پیامبر خاتم(ص) می فرماید«لست علیهم بمصیطر انما انت مذکر» تو ای پیامبر بر مشرکان هیچ سیطره ای نداری آنان اگر خود نخواهند به زور نمی توانی بر آنان تاثیر بگذاری. سومین نکته این که خداوند هدایت ابتدایی دارد اما اضلال ابتدایی برای بندگان خود ندارد خداوند متعال برای بندگان انبیا، عقل و فطرت را فرستاد و در مقابل اگر شیطان امر به چیزی کرد فرمود از او تبعیت نکنید«و لا تتبعوا خطوات الشیطان».
وی در ادامه تشریح دعای امام عصر به فراز«الاستقامة» رسید و گفت: از آیه30 و 31فصلت «إن الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا» برداشت می شود که کسانی که در امر دین و هدایت پافشاری و استقامت کنند خداوند هفت جایزه در دنیا به آنان عنایت می کند اولین جایزه، ملائکه بر آنها نازل می شوند«تتنزل علیهم الملائکة»، دومین جایزه، خوفی ندارند«ان لا تخافوا»، سومین جایزه اندوهی ندارند «و لا تحزنوا»، چهارمین جایزه بشارت به بهشت است «و ابشرو بالجنة»، پنجمین جایزه، فرشتگان حامی و ولی آنهایند در دنیا وآخرت«نحن اولیائکم فی الحیوة الدنیا و الاخره»، ششمین جایزه هر آنچه که دوست دارند در بهشت مهیا است «و لکم فیها ما تشتهی انفسکم» و هفتمین و آخرین جایزه اهل استقامت در دین، هر در خواستی در آن بکنند مستجاب است«و لکم فیها ما تدعون».
حجت الاسلام رفیعی در آخرین بیان خود خاطرنشان کرد: استقامت در دین یکی از سخت ترین مراحل آخرالزمان است به همین جهت از پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) پیش بینی هایی مبنی بر این که در این زمان عمل به دین کمرنگ میشود، آمده است.
وی افزود: هدایت و استقامت در دین دو بالی هستند که می توانند انسان را به سرمنزل مقصود برسانند و اگر استقامت بدون هدایت باشد، از دل آن همچون داعش به دنیا می آید./921/پ202/س
منبع:rasanews.ir