سبک زندگی پیامبر اکرم(ص)
تواضع و فروتنی حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله وسلم )
1-راه رفتن ایشان :
تواضع در راه رفتن ، سست و بی رمق گام برداشتن نیست ، بلکه این است که در عین تواضع ، گام هایی محکم و حاکی از جدیت و قدرت بردارند
در حالات
پیامبر (ص) آمده است که یکی از اصحاب می گوید : (ما رأیت احدا اسرع فی مشیه من رسول الله (ص) کانما الارض تطوی له و انا لنجهد ا نفسنا و انه لغیر
مکترث)
" من کسی را سریع تر در امر راه رفتن ، از پیامبر ندیده ام
، گوئی زمین زیر پای او جمع می شد ، و ما به زحمت می توانستیم به او برسیم و او
اهمیتی نمی داد" (1)
و در حدیث
دیگری در حالات پیامبر (ص) آمده است که :
( قد کان یتکفا فی مشیه کانما یمشی فی
صبب)
"هنگامی
که پیامبر (ص) راه می رفت در عین این که عجولانه نبود ، با سرعت گام بر می داشت ،
گوئی از یک سرازیری پایین می رفت."(2)
نافع بن
جبیربن مطعم ، از علی (ع) نقل می کند :"که ، پیامبر(ص) هرگاه راه می رفت ، اندکی به جلو خمیده
می شد ، گوئی از سراشیبی فرود می آید. (3)
در حدیث
جالبی از پیامبر (ص) می خوانیم که ، روزی از کوچه ای عبور می کردند ، جمعی از مردم
را در یک نقطه مجتمع دیدند و از علت آن سوال کردند ، عرض کردند : دیوانه ای است که
اعمال جنون آمیز و خنده آورش مردم را متوجه خود ساخته ، پیامبر آن ها را به سوی
خود فرا خواند فرمود: « می خواهید دیوانه واقعی را به شما معرفی کنم » همه خاموش
بودند و با تمام وجود شان گوش می دادند ، آن حضرت فرمود ند : (المتبختر فی مشیه ، الناظر فی عطفیه ،
المحرک جنبیه بمنکبیه الذی لا یرجی خیره و لا یومن شره فذلک المجنون و هذه مبتلی!)
" کسی که با تکبر
و غرور راه می رود و پیوسته به دو طرف خود نگاه می کند ، پهلوهای خود را با شانه ی
خود حرکت می دهد - غیر از خود را نمی بیند و اندیشه اش را از خوداش فراتر نمی
رود.- کسی که مردم به خیر او امید ندارند و از شر او در امان نیستند ، دیوانه ی
واقعی او است. اما این را که دیدید تنها یک بیمار است " (4)
اولین صفات
بندگان رحمن ، نفی کبر و غرور و خودخواهی است که در تمام اعمال انسان و حتی در
کیفیت راه رفتن او آشکارمی شود . زیرا ملکات اخلاقی همیشه خود را در لابلای اعمال
،گفتار و حرکات انسان نشان می دهند ، تا آنجا که از چگونگی راه رفتن یک انسان می
توان با دقت و موشکافی ، به قسمت قابل توجهی از اخلاق او پی برد.
تواضع کلید
ایمان است و در حالی که کبر و غرور کلید کفر است.
خداوند در
یکی از دستورات مهمی که به پیامبرش(ص) می دهد ، اینکه : ( ولا تمش فی الارض مرحا ، انک لن تخرق
الارض و لن تبلغ الجبال طولا ) در روی زمین از سر کبر و غرور گام بر مدار ، چرا که نمی توان زمین را
بشکافی و طول قامتت هرگز به کوهها نمی رسد. (5)
و به همین خاطر است که روح ایمان
تواضع می باشد. (6)
2-نشستن پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آلیه وسلم ) :
در روایت است که :پیامبر (ص) روی زمین نشسته ، غذا می خورد و می فرمود: من
یک بنده هستم ، مثل بندگان غذا می خورم.(7)
رسول خدا(ص) که در مجلس وارد می شد ،
هیچ وقت صدر مجلس نمی نشست . اصلا مجلس پیامبر(ص) بالا و پایین نداشت ، دایره وار
بود ، هر کجا جا بود آنجا می نشست ، بعضی از اهالی خارج که می آمدند و پیغامی
داشتند می خواستند ، محمد (ص) را ببینند و بشناسند ، می پرسیدند ، محمد کجاست . می
گفتند : در مسجد است . به مسجد که می آمدند ، می دیدند مجلس حلقه ای است ، نگاهی
می کردند و می گفتند : ( ایکم محمد )کدامتان
محمدید ؟ چون می دیدند ، هیچ فرقی نمی کند همه یکنواختند . اینجا بالا و پایین
ندارد دور هم نشستند رسول خدا(ص) می فرمود : بلی من محمد چه می گویی ؟(8)
به روایت عبد العظیم حسنی (ره) ، رسول
خدا (ص) سه گونه می نشست :
" گاه کف پاها را
زمین نهاده} ساقهای پاها بلند می کرد و دو دست خود را جلو آن قرار می داد و ساق
دست را در کف دست دیگر می گرفت گاه دو زانو می نشست ، و گاه یک پا را تا کرده ،
زیر ران می نهاد و پای دیگر را روی آن می خواباند. و هرگز دیده نشد که آن حضرت (
مانند متکبران ) چهار زانو بنشیند"(9).
در مجلس نمی نشست و بر نمی خواست مگر
با یاد خدا ، (10) و در مجلس جای مخصوص برای خود قرار نمی داد ، و
ایشان چون داخل مجلس می شد : در آخر مجلس که خالی بود می نشست و مردم را بدین کار
امر می فرمود با هرکه می نشست تا او اراده ی برخاستن نمی کرد ، برنمی خواست .(11)
3-خوابیدن پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آلیه وسلم ) :
خداوند و پرستش او ، تنها چیزی بود که همیشه در خاطر
پیامبر اکرم (ص) جلوه می نمود و تواضع و خشوع در برابر خداوند ، تنها کار حضرت(ص) بود . این
بود که در هنگام خوابیدن نیز یاد محبوب خویش بود . نقل کرده اند که : هرگاه پیامبر
(ص) آهنگ بستر خویش می فرمود ، چنین عرضه داشت : (سپاس خداوندی را که به ما خوراک
و آشامیدنی عرضه میداشت و گرفتاری های ما را کفایت کرد و ما را پناه داد ، و چه
بسیار کسانی که نه کفایت کننده دارند و نه پناهنده. (12)
آری مردان واقعی ، آنان که هدف خلقت
را هیچگاه فراموش نمی کنند ، این گونه زندگی می کنند .
4-غذا خوردن پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آلیه وسلم ) :
( قال الحسن (الصیقل ) سمعنا ابا عبد الله (ع) یقول مرت برسول الله (ص ) امراه و هی بذیه و هویاکل فقالت : یا
محمد انک لتاکل العید و تجلس جلوسه ، فقال لها ویحک و ای عبد اعبد منی ؟
فقالت : اما لا- فناولنی لقمه من
طعامک فناولها رسول الله (ص) لقمه من طعامه فقالت : لا و الله الا من فیک قال :
فاخرج اللقمه من فیه ، فناولها ایاها فاکلها ، قال ابو عبد الله (ع ) فما اصابت بذاء حتی فادت الدنیا )(13)
روزی از محله های (بیهوده گویان )
مدینه می گذشت . رسول خدا (ص) را دید که روی خاک نشسته است و غذا میل می نماید (
خرما یا قطعه نانی بوده )
زن گفت : آقا مثل غلام ها نشسته اید .
مثل غلامان خوراک میل می کنید ، اگر کسی رد شود نمی فهمد که تو چه کسی هستی؟
فرمود : چه کسی از محمد بنده تر است .
بنده ی رب العالمین ملک الملوک
گفت : یا محمد ، منت بر من بگذار ، از
این لقمه ای که می خوری ، به من هم بده . ، رسول خدا(ص) دست دراز کرد که خرما یا
چیز دیگری که بود به او بدهد.
زن گفت : تو را به خدا سوگند از دهان
مبارکت به من بده رسول خدا(ص) لقمه ای از دهان مبارکش به او داد آن را خورد .
به شهادت امام صادق (ع) که فرمود :
این زن از آن روز تا آخر عمر دیگر مریض نشد ، به برکت لقمه ی دهان رسول الله (ص) (14)
انس بن مالک روایت کرده که ، پیامبر
(ص) می فرموده است (اگر پاچه گوسفند را به من هدیه دهند ، آن را می پذیرم و اگر
برای خوردن مرا دعوت کنند نیز پذیرا خواهم بود. )(15)
انس می گوید : رسول خدا (ص) به ظرف
شیری افطار می کرد و مقداری هم برای سحرش نگه می داشت و گاهی یک خوراک شیر ، بیشتر
نداشت و گاهی نان را در آن می گذاشت و میل می فرمود . شبی برایش ، شیر آماده کردم
ولی پیامبر (ص) دیر نمود و گمان کردم ، بعضی از یارانش او را دعوت – نموده اند پس
آن شیر را نوشیدم.
پیامبر (ص) پس از مدتی از شب آمد ، از
همراهان آن حضرت پرسیدم ، آیا پیغمبر (ص) در جائی افطار فرموده بود . گفتند : نه !
آن شب را جز خدا کسی نمی داند ، که بر
من چه گذشت و از غصه ی اینکه پیامبر (ص) از من شیر بخواهد و نباشد.
رسول خدا (ص) آن شب را گرسنه به سر
برد ، و دو روز را روزه داشت و از من شیر نخواست و تاکنون از آن مطلب سخنی به میان
نیاورده است . (16)
از شعیب بن عبد الله بن عمرو نقل می
کردند که هرگز دیده نشده است که ، رسول خدا (ص) در حال تکیه دادن چیزی بخورد. (17)
قال : سمعت یقول : ( قال رسول الله (ص) لا اکل متکئا ) از ابو
حنیفه نقل می کردند که پیامبر (ص) می گفته است : من درحالی تکیه داده باشم ، چیزی
نمی خورم.(18)
از عطا ء بن یار نقل می کنند که (
جبرئیل پیش پیامبر (ص) آمد و آن حضرت در منطقه ای در بالای شهر مکه در حالی که
تکیه داده بود ، چیزی می خورد ، جبرئیل گفت : ای محمد (ص) مانند پادشاهان غذا خوری
، رسول (ص) نشست . (19)
در معانی الاخبار از ابا بصیر از حضرت
امام باقر (ع) روایت شده است که فرمود :
(فرشته ای
خدمت حضرت رسول (ص) فرود آمد گفت : یا محمد (ص) خدایت سلام می رساند و می فرماید :
اگر بخواهی مکه را برای تو از طلا پر سازم ، رسول خدا (ص) سر را به سوی آسمان بلند
نمود و عرض کرد : بار الها این حال برابر من خوشتر است که یک روز از غذا سیر شوم و
شکرگزاری نمایم و روز دیگر گرسنه بمانم و درخواست نمایم . (20)
زهری نقل می کند که ، می گفت : فرشته
ای که قبلا به حضور پیامبر(ص) نیامده بود همراه جبرئیل به حضور آمد و در حالی که
جبرئیل سکوت کرده بود . آن فرشته به پیامبر (ص) گفت: پروردگارت تو را مخیر فرموده
است که پیامبر (ص) به جبرئیل نگریست و گوئی از او نظر خواهی فرمود. جبرئیل اشاره کرد که تواضع
فرماید ، و رسول خدا(ص) فرمود: که ترجیح می دهم که پیامبر(ص) و بنده باشم ، زهری
می گوید : گفته اند که پس از این گفتار تا هنگامی که از جهات رخت بر بست ، در حال
تکیه دادن غذا نخورد . (21)
5-سلام نمودن پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آلیه وسلم ) :
پیامبر گرامی اسلام ، ابتدا به سلام بود. یعنی اول ایشان
سلام می نمودند و دیگری پاسخ می داد. در حدیثی از ایشان نقل شده که ، (خمس لا ادعهن حتی الممات : الاکل علی
الحضیض مع العبید و رکوب الحمار موکفا و حلب العنز بیدی و لیس الصوف و التسلیم علی
الصبیان لیکون ذلک سنه من بعدی)
تا عمر دارم پنچ چیز را ترک نخواهم
کرد ، یکی خاک نشینی و غذا خوردن با غلاملان ، سواری بر دراز گوش ، دوشیدن بز به
دست خود ، پوشیدن پشم و سلام کردن ( ابتدا به سلام ) بر اطفال تا این که بعد از من
سنت گردد.(22)
توقع سلام کردن از احدی نداشت ، محمد
(ص) حتی به کوچکتر ها ابتدا ، سلام می کرد و تا شخصی از دور نمایان می شد او هنوز
سلام نموده ، پیامبر (ص) می فرمود ( سلام علیکم ) ، همیشه سبقت می گرفت .
دوستداران پیامبر (ص) پشت دیواری پنهان می شدند تا همین که پیامبر(ص) رسید ، ابتدا
به سلام ، آن ها باشند . اما رسول خدا (ص) وقتی به آن جا می رسید ، می فرمود :
فلانی که پشت دیوار هستی ( سلام علیکم )
خودشان می فرمودند : من تا عمر دارم
ابتدا به سلام را ترک نمی کنم.
اما متاسفانه امروز ، تا دیگری به ما
سلام نکند ، ما حاضر نیستیم به او سلام کنیم . مهم نیست که او از ما خوشش می آید
یا نه ، و یا کوچکتر است یا بزرگتر ، از لحاظ موقعیت و مقام از ما بلند تر است یا
پایین تر ، فقیر است یا پولدار و سرمایه دار . مهم این است که ما اگر پیرو سنت
رسول الله (ص)هستیم ، سنت آن حضرت را گرامی نگه داریم و از ترک آن بترسیم و
بپرهیزیم .
پیامبر اکرم(ص) فرمودند: کوچک به بزرگ
سلام کند ،یک نفر به دو نفر ، جمعیت کم به جمعیت فراوان ، و رهگذر به کسی که
ایستاده است . و ایستاده بر کسی که نشسته است. (23)
سلام از اسماء الهی است.
حضرت محمد (ص) فرمودند : ( السلام ( اسم ) من اسماء الله فافشوه بینهم فان الرجل
المسلم اذا مر بالقوم فسلم علیهم فان لم یردوا علیه من هو خیر منهم و اطیب . ) « سلام » از اسماء الهی است ، بنابراین سلام را بین
خودتان شیوع و رواج دهید ، چون وقتی مرد مسلمانی به گروهی سلام کند و از آنان پاسخ
نشنود ، کسی وجود دارد که بهتر و پاکیزه تر از آنان پاسخ دهد .
رسول خدا (ص) فرمود : (اذا لقی الرجل اخاه فسلم علیه و صافحه
لم یفرغ احدهما یده عن صاحبه حتی یغفرلهما . )
زمانی که مسلمانی با مسلمان دیگر
ملاقات کند و به او سلام نمود و مصاحفه کند ، پیش از آن که از یکدیگر جدا شوند ،
گناهان آن ها آمرزیده می شود .
پیامبر (ص) فرمود : ( اذا سلم المومن علی اخیه المومن فیبکی
ابلیس ( لعنه الله علیه ) هو یقول یا ویلتاه لم یفترقا حتی
غفرالله لهما . )
زمانی که مومنی به برادر مومن سلام
کند ابلیس لعین ، گریه کنان می گوید : وای بر من ! این دو از هم جدا نمی شوند مگر آن که
گناهانشان بخشیده شود .
و فرمودند: وقتی به همدیگر رسیدید با
هم دست بدهید تا کینه ها از دلهای شما بیرون رود .
رسول خدا (ص) فرمود : (ما فشاء السلام فی قوم الا آمنوا من
العذاب فان فعلتموه دخلتم الجنه )
هیچ قومی سلام را درمیان خود انتشار و
رواج نداد مگر آن که از عقاب و عذاب الهی در امان ماندند ، پس اگر شما به یکدیگر
زیاد سلام کنید وارد بهشت می شوید .(24)
پیامبر اکرم (ص) فرمودند:( اذا تلاقیتم ، فتلاقوا بالتسلیم و
التصافح )
هر گاه یکدیگر را دیدار کردید ، با
سلام و دست دادن با هم دیدارکنید.(25)
پی نوشت ها:
[1] تفسیر نمونه ، ناصر ،
مکارم شیرازی و دیگران ، انتشارات دارالکتب الاسلامیه ، 1362، ج 15 ، ص153
شمائل
النبی، ابوعیسی محمدبن عیسی ترمزی، ترجمه و استخراج احادیث و حواشی دکتر محمود
مهدوی دامغانی، چاپ اول ، 1372 ، تهران .ص85
[2] - همان ج 15، ص 154
[3] - شمائل النبی، ص 86
[4] - قبلی ، ج 15، ص 149
[5] - قرآن کریم ، سوره ی اسراء ، آیه 37
[6] - برگرفته از تفسیر نمونه ، ج 15 ص 148 و 147
[7] - درسنامه علم اخلاق ، محمد رضا جباران ، 84 13، ص
144 ، به نقل از بحارالانوار، ج 70 ، ص 205
[8] - آدابی از قرآن ( تفسیر سوره حجرات ) ، آیت الله
دستغیب، چاپ کانون ابلاغ اندیشه های اسلامی ، ص 55
[9] - سنن النبی (ص) ، آداب سنن و روش رفتاری پیامبر
گرامی اسلام ، علامه سید محمد حسین طباطبائی ، ترجمه حسین استاد ولی ، انتشارات
پیام آزادی ، چاپ هشتم ، اردیبهشت 1385، ص 35.
[10] - همان ، ص 49
[11] - منتهی الآمال ، شیخ عباس قمی ، انتشارات کتابچی
، ج 1 ، ص 19
[12] - شمائل النبی (ص) ، ترمزی ، ترجمه و استخراج و
حواشی دکتر محمد مهدوی دامغانی ، چاپ اول ، 1372 ، تهران ، ص 155
[13] - الابرار ، سید هاشم بحرانی ، چاپ علمیه قم ، چاپ
اول ، 1297 ق ، ص 117
[14] - آدابی از قرآن ( تفسیر سوره حجرات ) ، آیت الله
دستغیب ، چاپ کانون ابلاغ اندیشه های اسلامی ، ص 54 به نقل از الابرار بحرانی ، ج
1 ، ص117
[15] - شمائل النبی ، ترمزی ، ، ترجمه و استخراج و
حواشی دکتر محمد مهدوی دامغانی ، چاپ اول ، 1372 ، تهران ، ص191
[16] - سفینه البحار ، شیخ عباس قمی (ره) ، ج1، ص 415.
[17] - طبقات کبری ، محمد بن سعد ، دار صادر بیروت ، ص
380 در ترجمه همین کتاب ص 383.
[18] - همان ، ص 95
[19] - همان ، ص 380
[20] - درس هایی از زندگی پیامبر نور و رحمت ،آیت الله
حائری تهرانی ، کتابخانه مسجد ارگ ، 1374، ص38-37
[21] - همان
[22] - تفسیر سوره حجرات ، آیت الله دستغیب (ره) ص 55،
به نقل از حلیله الابرار بحرانی ، ج 1 ، ص 131.
[23] - اخلاق معاشرت ، جواد محدثی ، موسسه بوستان کتاب
قم ، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی ، ص 33-32
[24] - چهل مجلس ، هزار حدیث ، ص 56 تا 54 به ترتیب به
نقل از مستدرک الوسایل ، ج8، ص 362 ، مستدرک الوسایل ج 8 ، ص 359، مستدرک الوسایل
ج 8 ، ص 360 ، نهج البلاغه ص 610، مستدرک الوسایل ، ج 8،
ص 363.
[25] - اخلاق معاشرت ، محدثی ص 31، به ترتیب به نقل از
خصال صدوق ، ص 11 ، سفینه البحار ، ج1 ،ص 465
ما را با درج لینک یا لوگو و یا نشر مطالب در وبگاه خود حمایت نمائید
یاعلی