سبک زندگی پیامبر اکرم (ص)-(1)
سبک زندگی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم )
-1هنگام راه رفتن با آرامی و وقار راه می رفت
-2 در راه رفتن قدم ها را بر
زمین نمی کشید.
3-نگاهش پیوسته به زیر افتاده و
بر زمین دوخته بود.
4-هرکه را می دید مبادرت به
سلام می کرد و کسی در سلام بر او سبقت نگرفت.
5-وقتی با کسی دست می داد دست
خود را زودتر از دست او بیرون نمی کشید.
6-با مردم چنان معاشرت می کرد
که هرکس گمان می کرد عزیزترین فرد نزد آن حضرت است.
7-هرگاه به کسی می نگریست به
روش ارباب دولت با گوشه چشم نظر نمی کرد.
8-هرگز به روی مردم چشم نمی
دوخت و خیره نگاه نمی کرد.
9-چون اشاره می کرد با دست
اشاره می کرد نه با چشم و ابرو.
10-سکوتی طولانی داشت و تا نیاز
نمی شد لب به سخن نمی گشود.
11-هرگاه با کسی، هم صحبت می شد
به سخنان او خوب گوش فرا می داد.
12-چون با کسی سخن می گفت کاملا
برمی گشت و رو به او می نشست.
13-با هرکه می نشست تا او اراده
برخاستن نمی کرد آن حضرت برنمی خاست.
14-در مجلسی نمی نشست و برنمی
خاست مگر با یاد خدا.
15-هنگام ورود به مجلسی در آخر
و نزدیک درب می نشست نه در صدر آن.
16-در مجلس جای خاصی را به خود
اختصاص نمی داد و از آن نهی می کرد.
17-هرگز در حضور مردم تکیه نمی
زد.
18-اکثر نشستن آن حضرت رو به
قبله بود.
19-اگر در محضر او چیزی رخ می
داد که ناپسند وی بود نادیده می گرفت.
20-اگر از کسی خطایی صادر می
گشت آن را نقل نمی کرد.
21-کسی را بر لغزش و خطای در
سخن مواخذه نمی کرد.
22-هرگز با کسی جدل و منازعه
نمی کرد.
23-هرگز سخن کسی را قطع نمی کرد
مگر آنکه حرف لغو و باطل بگوید.
24-پاسخ به سوالی را چند مرتبه
تکرار می کرد تا جوابش بر شنونده مشتبه نشود.
25-چون سخن ناصواب از کسی می
شنید. نمی فرمودـ« چرا فلانی چنین گفت» بلکه می فرمود « بعضی مردم را چه می شود که
چنین می گویند؟»
26-با فقرا زیاد نشست و برخاست
می کرد و با آنان هم غذا می شد.
27-دعوت بندگان و غلامان را می
پذیرفت.
28-هدیه را قبول می کرد اگرچه
به اندازه یک جرعه شیر بود.
29-بیش از همه صله رحم به جا می
آورد.
30-به خویشاوندان خود احسان می
کرد بی آنکه آنان را بر دیگران برتری دهد.
31-کار نیک را تحسین و تشویق می
فرمود و کار بد را تقبیح می نمود و از آن نهی می کرد.
32-آنچه موجب صلاح دین و دنیای
مردم بود به آنان می فرمود و مکرر میگفت هرآنچه حاضران از من می شنوند به غایبان
برسانند.
33-هرکه عذر می آورد عذر او را
قبول می کرد.
34-هرگز کسی را حقیر نمی شمرد.
35-هرگز کسی را دشنام نداد و یا
به لقب های بد نخواند.
36-هرگز کسی از اطرافیان و
بستگان خود را نفرین نکرد.
37-هرگز عیب مردم را جستجو نمی
کرد.
38-از شر مردم برحذر بود ولی از
آنان کناره نمی گرفت و با همه خوشخو بود.
39-هرگز مذمت مردم را نمی کرد و
بسیار مدح آنان نمی گفت.
40-بر جسارت دیگران صبر می
فرمود و بدی را به نیکی جزا می داد.
41-از بیماران عیادت می کرد
اگرچه دور افتاده ترین نقطه مدینه بود.
42-سراغ اصحاب خود را می گرفت و
همواره جویای حال آنان می شد.
43-اصحاب را به بهترین نام
هایشان صدا می زد.
44-با اصحابش در کارها بسیار
مشورت می کرد و بر آن تاکید می فرمود.
45-در جمع یارانش دایره وار می
نشست و اگر غریبه ای بر آنان وارد می شد نمی توانست تشخیص دهد که پیامبر کدامیک از
ایشان است.
46-میان یارانش انس و الفت
برقرار می کرد.
47-وفادارترین مردم به عهد و
پیمان بود.
48-هرگاه چیزی به فقیر می بخشید
به دست خودش می داد و به کسی حواله نمی کرد.
49-اگر در حال نماز بود و کسی
پیش او می آمد نمازش را کوتاه می کرد.
50-اگر در حال نماز بود و کودکی
گریه می کرد نمازش را کوتاه می کرد.
51-عزیزترین افراد نزد او کسی
بود که خیرش بیشتر به دیگران می رسید.
52-احدی از محضر او نا امید
نبود و می فرمود « برسانید به من حاجت کسی را که نمی تواند حاجتش را به من برساند.»
53-هرگاه کسی از او حاجتی می
خواست اگر مقدور بود روا می فرمود و گرنه با سخنی خوش و با وعده ای نیکو او را
راضی می کرد.
54-هرگز جواب رد به درخواست کسی
نداد مگر آنکه برای معصیت باشد.
55-پیران را بسیار اکرام می کرد
و با کودکان بسیار مهربان بود.
56-غریبان را خیلی مراعات می
کرد.
57-با نیکی به شروران، دل آنان
را به دست می آورد و مجذوب خود می کرد.
58-همواره متبسم بود و در عین
حال خوف زیادی از خدا بردل داشت
.
59-چون شاد می شد چشم ها را بر
هم می گذاشت و خیلی اظهار فرح نمی کرد.
60-اکثر خندیدن آن حضرت تبسم
بود و صدایش به خنده بلند نمی شد
.
61-مزاح می کرد اما به بهانه
مزاح و خنداندن، حرف لغو و باطل نمی زد.
62-نام بد را تغییر می داد و به
جای آن نام نیک می گذاشت.
63-بردباری اش همواره بر خشم او
سبقت می گرفت.
64-از برای فوت دنیا ناراحت نمی
شد و یا به خشم نمی آمد.
65-از برای خدا آنچنان به خشم
می آمد که دیگر کسی او را نمی شناخت
66-هرگز برای خودش انتقام نگرفت
مگر آنکه حریم حق شکسته شود.
67-هیچ خصلتی نزد آن حضرت
منفورتر از دروغگویی نبود.
68-در حال خشنودی و نا خشنودی
جز یاد حق بر زبان نداشت.
69-هرگز درهم و دیناری نزد خود
پس انداز نکرد .
70-در خوراک و پوشاک چیزی
زیادتر از خدمتکارانش نداشت.
71-روی خاک می نشست و روی خاک
غذا می خورد.
72- روی زمین می خوابید.
73-کفش و لباس را خودش وصله می
کرد.
74-با دست خودش شیر می دوشید و
پای شتر ش را خودش می بست.
75-هر مرکبی برایش مهیا بود
سوار می شد و برایش فرقی نمی کرد.
76-هرجا می رفت عبایی که داشت
به عنوان زیر انداز خود استفاده می کرد.
77-اکثر جامه های آن حضرت سفید
بود.
78-چون جامه نو می پوشید جامه
قبلی خود را به فقیری می بخشید.
79-جامه فاخری که داشت مخصوص
روز جمعه بود.
80-در هنگام کفش و لباس پوشیدن
همیشه از سمت راست آغاز می کرد.
81-ژولیده مو بودن را کراهت می
دانست.
82-همیشه خوشبو بود و بیشترین
مخارج آن حضرت برای خریدن عطر بود.
83-همیشه با وضو بود و هنگام
وضو گرفتن مسواک می زد.
84-نور چشم او در نماز بود و
آسایش و آرامش خود را در نماز می یافت.
85-ایام سیزدهم و چهاردهم و
پانزدهم هرماه را روزه می داشت.
86-هرگز نعمتی را مذمت نکرد.
87-اندک نعمت خداوند را بزرگ می
شمرد.
88-هرگز از غذایی تعریف نکرد یا
از غذایی بد نگفت.
89-موقع غذا هرچه حاضر می کردند
میل می فرمود.
90-در سر سفره از جلوی خود غذا
تناول می فرمود.
91-بر سر غذا از همه زودتر حاضر
می شد و از همه دیرتر دست می کشید.
92-تا گرسنه نمی شد غذا میل نمی
کرد و قبل از سیر شدن منصرف می شد.
93-معده اش هیچ گاه دو غذا را در
خود جمع نکرد.
94-در غذا هرگز آروغ نزد.
95-تا آنجا که امکان داشت تنها
غذا نمی خورد.
96-بعد از غذا دستها را می شست
و روی خود می کشید.
97-وقت آشامیدن سه جرعه آب می
نوشید؛ اول آنها بسم الله و آخر آنها الحمدلله.
98-از دوشیزگان پرده نشین با
حیاتر بود.
99-چون می خواست به منزل وارد
شود سه بار اجازه می خواست.
100-اوقات داخل منزل را به سه
بخش تقسیم می کرد: بخشی برای خدا، بخشی برای خانواده و بخشی برای خودش بود و وقت
خودش را نیز با مردم قسمت می کرد.
منابع: کتاب «منتهی الآمال» محدث قمی و کتاب «مکارم الاخلاق» طبرسی