۲۱ مرداد ۹۳ ، ۱۲:۲۹
عشق یعنی یه پلاک
راوی شروع عملیات کربلای چهار به عنوان غواص خط شکن به خط دشمن زدیم. وارد معبر که شدیم پیکر شهید سعید حمیدی اصل را دیدم. باورم نمیشد . هر دو پایش قطع شده و پیکرش گوشه ای از معبر افتاده بود. یک لحظه بغض گلویم را گرفت ، دهانش پر از خاک بود. علت این کارش رو جویا شدم ، بچه ها گفتند وقتی سعید پاهاش ترکش خورد ، برای اینکه صدای ناله اش بلند نشود و عملیات لو نرود ، دهان خودش را پر از خاک کرد و ...
او از تمام لذت های دنیا گذشت برای من
و تو ، ما چه کرده ایم...
مواظب اعمالمان باشیم ،این خون ها بیهوده
ریخته نشده اند!شرمنده ای رفیق شهید!